چندپارتی
#چند_پارتی
پارت 3
_ا. ت عزیزم همه چی رو از اول بگو
(همه چی رو میگه از اول تا اخر )
_پسرع پایینه بریم اون چی میگه
اوکی ولی حرفام رو باور کن
_من باورت دارم باید بدونم قضیه چیه
اوکی
؟ ولم کنید عوضیا
_به جوجه ببین یا همه جی رو میگی یا با این تنگ این چاقو تیکه تیکت میکنم
؟ هه منم ترسیدم
_(تهیونگ رفت و یه تیر تو پاش زد و یه چاقو هم رو بازوش کشید) بازم نمیخوای حرف بزنی
؟ غلط کردم غلط کردم میگم میگم نزن اخخ
_زود باش
؟ میا کار اونه اون بهم گفت که بیام و این خانم رو ببرم و اون چیزا که خودتون میدونید
چی چی میگی میا اون دوسته منه
؟ میا از دوست پسرت خوشش میاد اینا هم نقشش بود
_با عقل جور در میاد اخه (ماجرا ی تماس رو گفت)
یکی از افراد تهیونگ "رئیس ویدیو های بار رو اوردم براتون
_بده ببینم برو لبتاب منو بیار
" چشم
فیلم رو اورد و تهیونگ فیلم رو پخش کرد چیزی که دیدم رو باورم نمیشد لیا یه چیزی رو ریخت تو نوشیدنیم واقعا باورم نمیشه من فک میکردم میا دوستمه
_همه چی معلوم شد
تهیونگ میشه میا رو بیارن اینجا کارش دارم
_اوکی بیب
_میا رو بار اینجا
"چشم رئیس
یکم گذشت و میا رو اوردن
سلام به تو مثلا رفیق
☆ا. ت گوش کن اونجور که فک میکنی نیست
خفه شووووووو فقط خفه شو من فک میکردم تو رفیق منی ولی فهمیدم تو دشمن منی (با داد)
☆ا. ت من تهیونگ رو دوست داشتم من کور بودم ندید که دارم بهت اسیب میزنم ببخشید
ببخشیی در کار نیست تهیونگ بگو کارش رو تموم کنن
_افراد بکشیدش ولی جوری که انگار مرگش طبیعی بوده و خودکشی کرده
" چشم
7 ماه بعد
بعد اون اتفاق مامور نامزد کردیم و من فهمیدم باردارم پس خیلی زود از دواج کردیم و به کسی راجبش نگفتیم باورم نمیشه با اولین رابطه حامله شدم این خدا بچه دختره منو تهیونگ واقعا همو دوست داریم و الان خیلی خوشحالیم
چند سال بعد
منو تهیونگ و دخترمون واقعا زندگی خوب و عالی دارم و من بعد اون ماجرا دیگه بار نرفتم و نمیرم ونخواهم رفت راستی الان باردارم و یه پسر کوچولو تو راهه امید وارم تا ابد همه چی همین جوری پیش بره
پایان
به مناسبت سال نو ✨
پارت 3
_ا. ت عزیزم همه چی رو از اول بگو
(همه چی رو میگه از اول تا اخر )
_پسرع پایینه بریم اون چی میگه
اوکی ولی حرفام رو باور کن
_من باورت دارم باید بدونم قضیه چیه
اوکی
؟ ولم کنید عوضیا
_به جوجه ببین یا همه جی رو میگی یا با این تنگ این چاقو تیکه تیکت میکنم
؟ هه منم ترسیدم
_(تهیونگ رفت و یه تیر تو پاش زد و یه چاقو هم رو بازوش کشید) بازم نمیخوای حرف بزنی
؟ غلط کردم غلط کردم میگم میگم نزن اخخ
_زود باش
؟ میا کار اونه اون بهم گفت که بیام و این خانم رو ببرم و اون چیزا که خودتون میدونید
چی چی میگی میا اون دوسته منه
؟ میا از دوست پسرت خوشش میاد اینا هم نقشش بود
_با عقل جور در میاد اخه (ماجرا ی تماس رو گفت)
یکی از افراد تهیونگ "رئیس ویدیو های بار رو اوردم براتون
_بده ببینم برو لبتاب منو بیار
" چشم
فیلم رو اورد و تهیونگ فیلم رو پخش کرد چیزی که دیدم رو باورم نمیشد لیا یه چیزی رو ریخت تو نوشیدنیم واقعا باورم نمیشه من فک میکردم میا دوستمه
_همه چی معلوم شد
تهیونگ میشه میا رو بیارن اینجا کارش دارم
_اوکی بیب
_میا رو بار اینجا
"چشم رئیس
یکم گذشت و میا رو اوردن
سلام به تو مثلا رفیق
☆ا. ت گوش کن اونجور که فک میکنی نیست
خفه شووووووو فقط خفه شو من فک میکردم تو رفیق منی ولی فهمیدم تو دشمن منی (با داد)
☆ا. ت من تهیونگ رو دوست داشتم من کور بودم ندید که دارم بهت اسیب میزنم ببخشید
ببخشیی در کار نیست تهیونگ بگو کارش رو تموم کنن
_افراد بکشیدش ولی جوری که انگار مرگش طبیعی بوده و خودکشی کرده
" چشم
7 ماه بعد
بعد اون اتفاق مامور نامزد کردیم و من فهمیدم باردارم پس خیلی زود از دواج کردیم و به کسی راجبش نگفتیم باورم نمیشه با اولین رابطه حامله شدم این خدا بچه دختره منو تهیونگ واقعا همو دوست داریم و الان خیلی خوشحالیم
چند سال بعد
منو تهیونگ و دخترمون واقعا زندگی خوب و عالی دارم و من بعد اون ماجرا دیگه بار نرفتم و نمیرم ونخواهم رفت راستی الان باردارم و یه پسر کوچولو تو راهه امید وارم تا ابد همه چی همین جوری پیش بره
پایان
به مناسبت سال نو ✨
- ۵.۴k
- ۰۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط