خوناشام کوچولو
پارت 46
با حس اینکه مو هام داره نوازش میشه چشمام رو باز کردم
ویو کوک
نمیدونم چقد بود که بیهوش بودم ولی با نوری که به پرده چشمم خورد وفهمیدم صبحه احساس کردم یه چیز کوچولو و گرم تو بغلمه چشام رو باز کردم و یه نگاه به ا. ت خوناشام کوچولو م کردم که از پف و قرمزی پلکش معلوم بود تا وقتی خوابش برده گریه کرده اروم گفتم
ببخشید خوناشام کوچولو خیلی ترسوندم
و شروع کردم به نوازش موهاش موهای نرم بلندش همینجوری که محو نگاه و نوازش کردنش بودم ا. ت چشماش رو باز کرد
_بیدار شدی کوچولو
+کوکی(شروع به گریه کرد و سفت کوک دو بغل کرد)
_هی هی ببین من خوبم پس گریه نکن دیگه
+بخاطر من حالت بد شد تو بخاطر من ایت خطر رو به جون خریدی
_تو عشق زندگیمی معلومه برای نجاتت حتی خطر هم به جون میخرم
+هق دوستت دارم
_منم پس دیگه گریه نکن هر قطره باعث میشه حس کنم یکی داره قلبمو چنگ میزنه
+فقط بغلم کن
_بیا ببینم خوناشام کوچولو
بعد چند مین که ا. ت اروم شد
_عشقم
+جانم
_میگم این دیوار بین اتاق های ما کو
+وقتی بیهوش بودی پد جان اومد و یه دکمه نشونمون داد که با زدن اون دکمه دیوار ببن اتاق برداشته میشه و با زدنش برمیگرده
_این خونه داره هر روز چیزای جدید رو میکنه
+موافقم بریم (پایین)
_بریم
ویو ا. ت
تا رفتیم پایین لیا با دو اومد پیشمون
•"~٪*، سلام
_+سلام
=سلام خوبید (نگران)
+_سلام اره
+لیا چیشده
=هیچی فقط نگران بودم الان دیگه کامل خوبی ا. ت
+اره اروم باش
~دیدی بهت گفتم اروم گیر دیگه
=خو چیکار کنم نگرانم
~خوب نباشه دیگه همه چی تموم شده همه چی خوبه پس اروم باش
=خو نگران بودن من چرا برات مهمه
~چون دوستت دارم(تمامی مکالمات لیا و ته با صدا ی بلند بود)
که با این حرفش همه شوک شدن جز منو کوک که ذوق کردیم
=
شرط= 7 تا لایک ❤ 7 تا کامنت🗨
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.