fake kook
fake kook
part*14
از دید ا.ت
او واقعا چرا همچین کاری کرد او واقعا منو دوست داره رفتم داخل خونه
ا.ت: من برگشتم
برادرم اومد
تامسون: به خانم پیداش شد
ا.ت: فکر کنم گفته باشن که رفت بودم سفر
تامسون: اره ولی چند روز
ا.ت: خب کاری بود طول کشید
تامسون: حتی برامون یه زنگی هم نزدی
ا.ت: ببخشید نشد دیگه بابا و مامان کجان
تامسون: گفتن که رفتی بوسان و نرفتی خارج بعد از یک ماه بابا مامان نتونستن صبر کنن با ماشین اومدن بوسان که پیدات کنن ولی متاسفانه تو راه تصادف کردن از دنیا رفتن
ا.ت: داری شوخی میکنی دیگه
تامسون: چه شوخی دارم بابا و مامان بخاطر تو مردن تو یه قاتلی
مونا: تامی ولش کن
ا.ت: تو کی هستی
تامی: او داروندار منه
ا.ت: دوست دختر قبلی جونگکوک
تامی: تو جونگگوک از کجا میشناسی
ا.ت: من بوسان نبودم
تامسون: پس کدوم گوری بودی
ا.ت: به خاطر گند کاری های تو من گروگان گرفته بودن
تامسون:کی گرفته بودت
ا.ت: جونگکوک
مونا: جونگکوک چرا
ا.ت: بخاطر تو عوضی
تامسون: باهاش درست حرف بزن
ا.ت:جونگکوک منو گرفته بخاطر اینکه تو درباره او به این دختر دروغ گفته بودی
تامسون: خخخخخ خیلی خنده دار بود
ا.ت: باور نمیکنی ببین جای زخمو
مونا: راست میگه جای زخمه
ا.ت: همه اینا فقط بخاطر تو بود
مونا: فرار کردی از دستش
ا.ت: خودش اوردم
مونا: او چطور یکدفعه باهات مهربون شد
ا.ت: شد دیگه
مونا: یعنی او بازم عاشقه
تامسون: بسه دیگه ا.ت برو بیرون
ا.ت: میخوای بیرون کنی
تامسون: اره
بزور دستمو گرفت از خونه بیرونم کرد
ا.ت: عوضی 😭😭
#کوک
#فیک
#سناریو
part*14
از دید ا.ت
او واقعا چرا همچین کاری کرد او واقعا منو دوست داره رفتم داخل خونه
ا.ت: من برگشتم
برادرم اومد
تامسون: به خانم پیداش شد
ا.ت: فکر کنم گفته باشن که رفت بودم سفر
تامسون: اره ولی چند روز
ا.ت: خب کاری بود طول کشید
تامسون: حتی برامون یه زنگی هم نزدی
ا.ت: ببخشید نشد دیگه بابا و مامان کجان
تامسون: گفتن که رفتی بوسان و نرفتی خارج بعد از یک ماه بابا مامان نتونستن صبر کنن با ماشین اومدن بوسان که پیدات کنن ولی متاسفانه تو راه تصادف کردن از دنیا رفتن
ا.ت: داری شوخی میکنی دیگه
تامسون: چه شوخی دارم بابا و مامان بخاطر تو مردن تو یه قاتلی
مونا: تامی ولش کن
ا.ت: تو کی هستی
تامی: او داروندار منه
ا.ت: دوست دختر قبلی جونگکوک
تامی: تو جونگگوک از کجا میشناسی
ا.ت: من بوسان نبودم
تامسون: پس کدوم گوری بودی
ا.ت: به خاطر گند کاری های تو من گروگان گرفته بودن
تامسون:کی گرفته بودت
ا.ت: جونگکوک
مونا: جونگکوک چرا
ا.ت: بخاطر تو عوضی
تامسون: باهاش درست حرف بزن
ا.ت:جونگکوک منو گرفته بخاطر اینکه تو درباره او به این دختر دروغ گفته بودی
تامسون: خخخخخ خیلی خنده دار بود
ا.ت: باور نمیکنی ببین جای زخمو
مونا: راست میگه جای زخمه
ا.ت: همه اینا فقط بخاطر تو بود
مونا: فرار کردی از دستش
ا.ت: خودش اوردم
مونا: او چطور یکدفعه باهات مهربون شد
ا.ت: شد دیگه
مونا: یعنی او بازم عاشقه
تامسون: بسه دیگه ا.ت برو بیرون
ا.ت: میخوای بیرون کنی
تامسون: اره
بزور دستمو گرفت از خونه بیرونم کرد
ا.ت: عوضی 😭😭
#کوک
#فیک
#سناریو
۹.۰k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.