بازم نرسوندین:)ولی گذاشتم
بازم نرسوندین:)ولی گذاشتم
اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
پارت۳
ویو لیلی
لباس هام رو عوض کردم و رفتم روی تخت (تخت دونفره ست)و جیمین رو بغل کردم،جیمین هم یک دفعه برگشت و من رو بغل کرد و باهم به خواب ناز فرو رفتیم
ویو جیمین
وقتی لیلی رو بغل کردم حس خاصی نداشتم ولی از اونجایی که عروسکم رو شسته بودم(بله جیمین ۲۲ساله با عروسک میخوابه🗿👏)و عروسکی رو اندازه اون دوست نداشتم لیلی رو بغل کردم
و خوابیدیم
(ساعت ۵)
ویو ا/ت
بیدار شدم دیدم ساعت ۵ غروبه و دست و صورتم رو شستم و رفتم یه چی بخورم که گوشیم پیام اومد
ویو جیمین
ساعت یک ربع به پنج بیدار شدم و دست و صورتم رو شستم و رفتم به ا/ت پیام بدم
پیام:سلام ا/ت خوبی امروز من و لیلی میخوایم بریم شهربازی اگر دوست داری بیا
ویو ا/ت
هم دوست داشتم برم چون جیمین بود هم دوست نداشتم برم چون لیلی بود،ولی جیمین ارزشش بیشتره پس گفتم میام
جیمین پیام داد آماده شو بیام دنبالت و من گفتم باشه
ویو جیمین
لیلی رو بیدار کردم
لیلی:هوم*خوب الود*
جیمین:بیا باید بریم شهربازی
لیلی:نههه خوابم میاد الان*خواب الود*
جیمین:باشه پاشو حداقل پشت ماشین بخواب
لیلی :باشه
ویو لیلی
پاشدم رفتم لباس پوشیدم و به صورتم آب زدم ولی باز یه کم خوابم میومد پس پشت ماشین خوابیدم
ویو جیمین
رفتیم ا/ت رو بردارم و ا/ت با یک لباس خیلی کیوت اومد پایین و از اونجایی که لیلی پشت خوابیده بود ا/ت جلو نشست و ....
______________________________
حمایت نمیکنید🥺
شرط ها:
کامنت۵
لایک۵
چون شرط ها کمه واقعا نمیزارم تا نرسه
بای بای✨🫂
اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
پارت۳
ویو لیلی
لباس هام رو عوض کردم و رفتم روی تخت (تخت دونفره ست)و جیمین رو بغل کردم،جیمین هم یک دفعه برگشت و من رو بغل کرد و باهم به خواب ناز فرو رفتیم
ویو جیمین
وقتی لیلی رو بغل کردم حس خاصی نداشتم ولی از اونجایی که عروسکم رو شسته بودم(بله جیمین ۲۲ساله با عروسک میخوابه🗿👏)و عروسکی رو اندازه اون دوست نداشتم لیلی رو بغل کردم
و خوابیدیم
(ساعت ۵)
ویو ا/ت
بیدار شدم دیدم ساعت ۵ غروبه و دست و صورتم رو شستم و رفتم یه چی بخورم که گوشیم پیام اومد
ویو جیمین
ساعت یک ربع به پنج بیدار شدم و دست و صورتم رو شستم و رفتم به ا/ت پیام بدم
پیام:سلام ا/ت خوبی امروز من و لیلی میخوایم بریم شهربازی اگر دوست داری بیا
ویو ا/ت
هم دوست داشتم برم چون جیمین بود هم دوست نداشتم برم چون لیلی بود،ولی جیمین ارزشش بیشتره پس گفتم میام
جیمین پیام داد آماده شو بیام دنبالت و من گفتم باشه
ویو جیمین
لیلی رو بیدار کردم
لیلی:هوم*خوب الود*
جیمین:بیا باید بریم شهربازی
لیلی:نههه خوابم میاد الان*خواب الود*
جیمین:باشه پاشو حداقل پشت ماشین بخواب
لیلی :باشه
ویو لیلی
پاشدم رفتم لباس پوشیدم و به صورتم آب زدم ولی باز یه کم خوابم میومد پس پشت ماشین خوابیدم
ویو جیمین
رفتیم ا/ت رو بردارم و ا/ت با یک لباس خیلی کیوت اومد پایین و از اونجایی که لیلی پشت خوابیده بود ا/ت جلو نشست و ....
______________________________
حمایت نمیکنید🥺
شرط ها:
کامنت۵
لایک۵
چون شرط ها کمه واقعا نمیزارم تا نرسه
بای بای✨🫂
۱۰.۶k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.