اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
ویو ا/ت
سلام من ا/ت هستم ،صبح ، با نور خورشید که به صورتم میخورد بیدار شدم و رفتم و دست و صورتم رو شستم و لباس دانشگاه ام رو پوشیدم و رفتم پایین
ا/ت:سلام بابا ،سلام مامان
بابا و مامان ا/ت:سلام عزیزم
ویو ا/ت
صبحانه ام رو خوردم و رفتم کیفم رو برداشتم و با مامان و بابام خداحافظی کردم و به سمت دانشگاه رفتم،وقتی به دانشگاه رفتم،دیدم جیمین،بهترین دوستم هنوز نیومده،زیاد اهمیتی ندادم چون بیشتر اوقات دیر میاد
ویو جیمین
صبح از خواب بیدار شدم و صبحانه ام رو خوردم و کیفم رو برداشتم و به سمت دانشگاه رفتم،یه کم دیر کردم ، اما برام مهم نبود و با آرامش راه میرفتم
به دانشگاه رسیدم و رفتم روی صندلی ام نشستم
استاد:آقای پارک،میبینم که بازم دیر کردی
جیمین: ایشالله باز هم میبینید
استاد:نگاه چپ به جیمین میکند و به توضیحاتی که داشت میداد ادامه میدهد(تو گوه میخوری نگاه چپ میکنی خوبه چشاتو درارم؟🗿)
ویو ا/ت
داشتم همین طور به استاد و جیمین که داشتند بحث میکردند نگاه میکردم و وقتی استاد نگاه چپ به جیمین کرد دوست داشتم چشاشو در بیارم(هم دردیم پس عزیزم🗿🤝)
بعد از تموم شدن دانشگاه داشتم به سمت خونه میرفتم که.....
____________________________________
خب خب اینم از پارت۱ پارت ۲ رو نمیدونم کی بزارم،هنوز ننوشتم🗿ولی خب از همین الان بهتون بگم که اگه این فیک یکم بد شده ببخشید سریع تصمیم گرفتم این فیک رو بزارم ❤️ دوستتون دارم❤️✨
شرط(بخدا شرط ها نرسه مثل فیک قبلی نیستماااااا واقعا شرط ها نرسه نمیزارم):لایک:۱۰
کامنت:۵
بخدا شرط ها کمه😭😭
ویو ا/ت
سلام من ا/ت هستم ،صبح ، با نور خورشید که به صورتم میخورد بیدار شدم و رفتم و دست و صورتم رو شستم و لباس دانشگاه ام رو پوشیدم و رفتم پایین
ا/ت:سلام بابا ،سلام مامان
بابا و مامان ا/ت:سلام عزیزم
ویو ا/ت
صبحانه ام رو خوردم و رفتم کیفم رو برداشتم و با مامان و بابام خداحافظی کردم و به سمت دانشگاه رفتم،وقتی به دانشگاه رفتم،دیدم جیمین،بهترین دوستم هنوز نیومده،زیاد اهمیتی ندادم چون بیشتر اوقات دیر میاد
ویو جیمین
صبح از خواب بیدار شدم و صبحانه ام رو خوردم و کیفم رو برداشتم و به سمت دانشگاه رفتم،یه کم دیر کردم ، اما برام مهم نبود و با آرامش راه میرفتم
به دانشگاه رسیدم و رفتم روی صندلی ام نشستم
استاد:آقای پارک،میبینم که بازم دیر کردی
جیمین: ایشالله باز هم میبینید
استاد:نگاه چپ به جیمین میکند و به توضیحاتی که داشت میداد ادامه میدهد(تو گوه میخوری نگاه چپ میکنی خوبه چشاتو درارم؟🗿)
ویو ا/ت
داشتم همین طور به استاد و جیمین که داشتند بحث میکردند نگاه میکردم و وقتی استاد نگاه چپ به جیمین کرد دوست داشتم چشاشو در بیارم(هم دردیم پس عزیزم🗿🤝)
بعد از تموم شدن دانشگاه داشتم به سمت خونه میرفتم که.....
____________________________________
خب خب اینم از پارت۱ پارت ۲ رو نمیدونم کی بزارم،هنوز ننوشتم🗿ولی خب از همین الان بهتون بگم که اگه این فیک یکم بد شده ببخشید سریع تصمیم گرفتم این فیک رو بزارم ❤️ دوستتون دارم❤️✨
شرط(بخدا شرط ها نرسه مثل فیک قبلی نیستماااااا واقعا شرط ها نرسه نمیزارم):لایک:۱۰
کامنت:۵
بخدا شرط ها کمه😭😭
۷.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.