"𝐦𝐲 𝐡𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝"
𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 :𝟏
𝐏𝐚𝐫𝐭:۲۲
"ویو جنا"
ولی یادم نبود که...
یه سگ دومی تو این خونه هستش.
براتون سواله اولی کیه؟
خو اینکه واضحه..
*شرمنده فقط برایه شوخی همچیین چییزی گفتم ولی اقا پشرمون گله*
بیخیال اون غول،..من با این سگ خونه چیکار کنم؟
که صدایه در شنید امد جلو در..
خنده مزخرفی کردم..
جنا: اقا پسر..یا دختر...چطوری؟؟.من جنام..تو نباید من و گاز بگیری باشه؟..من اینجا زندگی میکنم..
یه قدم حلو امد با حالت گریه گفتم:
_تروخدااااا حداقل تو به دردا اضافه نشو..
سمتم امد که از ترس جیغ زدم و چسبیدم به در و خودم و انداختم پایین دستم و جلو صورتم گزاشتم.
جنا: لطفااا..
ولی بازم نفس زدنش و رو دستم حس می کردم.
با لرز دستم و برداشتم که دیدم با زبونی که بیرون انداخته فقط نگام میکنه.
سرم و به در چسبوندم و با لکنت گفتم.:
_خواهش میکنم پسر خوب..
رویه دستم و لیس زد..
اولش چندشم شد ولی خیالم راحت شد که کاریم نداره.
اروم دستم و رو سرش تکون دادم.
جنا: ممنون کوچولو..
از جام بلند شدم و به اتاق رفتم.
اون سگم دنبالم امد.
داخل حموم لباس عوض کردم.و ارایشم و پاک کردم.
رویه تخت دراز کشیدم..
خوشبختانه اتاق تاریک بود خاموش کردن برق نیازی نداشت.
سرم و بلند کردم.و به اون سکه اشاره کردم بیاد پیشم..و اون امد..
یه خس خوبی بهم داد
رویه تخت امد سرشو و دلم گزاشت و خوابید..
دستم و رو سرش تکون می دادم.
خودمم اروم چشمام گرم شد و خوابیدم..
....داشت خوابم می برد که صدایه پارس سگ امد..
رو به در پارس می کرد..
صدایه باز بسته شدن دری امد..
یا خدا دزد امده؟؟
از جام بلند شدم و دنبال چییزی گشتم.
شونه خوبه؟
اره چون بیشتر مواقع میخوره سرم درد میگیره..
اروم لایه در و باز کردم که سگه سریع رفت بیرون.
وای لعنتی..
پارس می کرد ولی صدایه پارسش قط شد.
یا خدا..
خدا واقعا این قدر از هیجان برایه زندگی لازم نیست
دیدگاه ها (۱۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.