دلتنگی یعنی

دلتنگی یعنی ...

خیابانی شلوغ پر از همه آنها ...

که شبیه تواند ...

مثل ساعتی که سازش کوک نیست ...

و هیچ منتظری نگاهش نمیکند ...

چیزی شبیه پیانوهای بعدازظهر ...

در کافه هایی که ...

میزی در آن تنها نیست ...

دلتنگی یعنی  ...

دوست داشتن ات ...

مثل رویایی میان این خواب ها ...

انگار دیرتر از هرگز ...
دیدگاه ها (۱۵)

گُم شُده ام ...هَمچون بَرگی ...که به پاییزی ترین سَفرِ قَرن ...

زندگیه دیگه ...گاهی خسته میشی ...خیلی خسته میشی ...اونقد که ...

پاییز ...فصل نقطه چین برگ ها تا تو ...و قدم هایی که با نجوای...

کلمــاتـــــ بعضـــی ... دیـر بـه زبــان می آینـــد ...مــن ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

### فصل دوم | پارت هفتم نویسنده: Ghazal درِ اتاق که بسته ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط