پارت
پارت۳۸
مادر جونگکوک:بیدار شدی عزیزم
جی را :اهوم
جونگکوک:کوچولوی من چطوره حالت خوبه
جی را:اهوم واییی اونا برا منههههه
جونگکوک:بله همش برا توعه
جی را:مرسی
همین که سرش و برگردوند با چهره تهیونگ مواجه شد و کیسه خوراکی ها از دستش افتاد و دست هاش و روی گوشاش گذاشت و گفت
جی را:ولم کن ترو خدا از اینجا برو بزار زندگیمو کنم
تهیونگ:جی را خواهش میکنم اینجوری نکن
و به سمت جی را رفت که جی را چند قدم عقب رفت و گفت
جی را:برو برو از اینجا برو لطفا اذیتم نکن
که مادر جونگکوک بغلش کرد و گفت
مادر جونگکوک:دخترم اروم باش خب چیزی نیست
جونگکوک:مگه نمیبینی حالش و برو از اینجا
تهیونگ:من متاسفم جی را واقعا متاسفم
بغضش شکست و از خونه بیرون رفت و توی ماشین شروع به گریه کرد
___________
جی را رو بردن تو اتاق و دکتر براش سرم ارامبخشی زد و از خونه بیرون اومد و قبل از بیرون رفتن گفت
دکتر:مراقبش باشید وگرنه قول نمیدم اتفاقای خوبی بیوفته
مادر جونگکوک:بله چشم
و جونگکوک دکتر و همراهی کرد و از خونه بیرون رفت
...................
مادر جونگکوک:بیدار شدی عزیزم
جی را :اهوم
جونگکوک:کوچولوی من چطوره حالت خوبه
جی را:اهوم واییی اونا برا منههههه
جونگکوک:بله همش برا توعه
جی را:مرسی
همین که سرش و برگردوند با چهره تهیونگ مواجه شد و کیسه خوراکی ها از دستش افتاد و دست هاش و روی گوشاش گذاشت و گفت
جی را:ولم کن ترو خدا از اینجا برو بزار زندگیمو کنم
تهیونگ:جی را خواهش میکنم اینجوری نکن
و به سمت جی را رفت که جی را چند قدم عقب رفت و گفت
جی را:برو برو از اینجا برو لطفا اذیتم نکن
که مادر جونگکوک بغلش کرد و گفت
مادر جونگکوک:دخترم اروم باش خب چیزی نیست
جونگکوک:مگه نمیبینی حالش و برو از اینجا
تهیونگ:من متاسفم جی را واقعا متاسفم
بغضش شکست و از خونه بیرون رفت و توی ماشین شروع به گریه کرد
___________
جی را رو بردن تو اتاق و دکتر براش سرم ارامبخشی زد و از خونه بیرون اومد و قبل از بیرون رفتن گفت
دکتر:مراقبش باشید وگرنه قول نمیدم اتفاقای خوبی بیوفته
مادر جونگکوک:بله چشم
و جونگکوک دکتر و همراهی کرد و از خونه بیرون رفت
...................
- ۵.۵k
- ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط