شعر عاشقی
#شعر_عاشقی
پارت٣١
دستمو صفت گرفته بودم و ب خودم میپیچیدم از ی طرف اشک میرختم برای این ماجرا از ی طرف اشک میرختم چون دستم درد میکرد احسان گازشو گرفت و خیلی از اونجا دور شدیم احسان رو ب روی پارک ترمز کرد و ایستاد کلاهشو در اورد و گفت
-دیدی گفتم نجاتت میدم
همینجور اشک میریختم سرمو تکون دادم
-دیگ گریه چرا میکنی نکنه هنوز ترسیدی
سرمو ب نشونه نفی تکون دادم
-پس چی
نمیتونستم حرف بزنم با چشمام دستمو نشونش دادم
-دستت درد میکنه
با سر تایید کردم
-شاید کوفته شده ...میتونی تکونش بدی؟
خواستم تکون بدم ک جیغم رفت هوا
-شکسته احتمالا بزار بریم بیمارستان گچ بگیره
بریده بریده گفتم
+ن.....اگ.....اگه م....ارو ....مارو پیدا کنه...اخ اخ ....پیدا کنه چی
-نمیکنه ما خیلی دوریم بیا کلاه ایمنی منو بزار بریم
+پ...تو....چی
-من نمیخوام
گزاشت سرم و راه افتادیم ب بیمارستان ک رسیدیم ترمز کرد و گفت
-پیاده شو
پیاده شدم و با هم رفتیم تو حسابی ضعف کرده بودم و ب زور راه میرفتم ب محض اینک دکتر گفت دستت شکسته رو همون صندلی ک نشسته بودم از حال رفتم
وقتی بهوش اومدم احسان رر صندلی کناریم نشسته بود و پاهاشو تکون میداد اما متوجه من نشد ک بهوش اومدم داشتم نگاش میکردم ک دستم تیر کشید و خود ب خود ناله ام در اومد احسان متوجه من شد و گفت
-خوبی
+فقط ی خورده دستم درد میکنه
-خب دستت شکسته طبیعیه
ب دست گچ گرفته ام نگاه کردم
رو ب احسان گفتم
+ساعت چنده
-۴صبحه
+تو هنوز نخوابیدی
-ن خوابمم نمیاد
+ب نظرت فهمیده ک نیستم
-نمیدونم خدا میدونه
چشمام پر اشک شد و ی قطره رو گونه ام غلتید
+خیلی سخت بود
-اع گریه نکن دیگ تموم شد
+خیلی داشتم اذیت میشدم وای اگ تو نبودی الان من باید تو خونه اون عوضی بودم
-فکرشو نکن
اشکمو پاک کردم بهش گفتم
+ببین گوشیم سالمه اونجوری پریدم
سریع پرید از تو کیفم گوشیمو در اورد شکسته بود
چشمام پر اشک بود خدایا چی کار کنم حالا
یهو یادم اومد صدای علیزاده رو تو رم ذخیره کردم گفتم
+صداش تو رم ذخیره کردم
احسان ی لبخند زد و پشت گوشو باز کرد و رم گزاشت تو گوشی خودش رفت چک کرد
-وای جانا خداروشکر هست ....
ادامه در پارت بعد #maryam
پارت٣١
دستمو صفت گرفته بودم و ب خودم میپیچیدم از ی طرف اشک میرختم برای این ماجرا از ی طرف اشک میرختم چون دستم درد میکرد احسان گازشو گرفت و خیلی از اونجا دور شدیم احسان رو ب روی پارک ترمز کرد و ایستاد کلاهشو در اورد و گفت
-دیدی گفتم نجاتت میدم
همینجور اشک میریختم سرمو تکون دادم
-دیگ گریه چرا میکنی نکنه هنوز ترسیدی
سرمو ب نشونه نفی تکون دادم
-پس چی
نمیتونستم حرف بزنم با چشمام دستمو نشونش دادم
-دستت درد میکنه
با سر تایید کردم
-شاید کوفته شده ...میتونی تکونش بدی؟
خواستم تکون بدم ک جیغم رفت هوا
-شکسته احتمالا بزار بریم بیمارستان گچ بگیره
بریده بریده گفتم
+ن.....اگ.....اگه م....ارو ....مارو پیدا کنه...اخ اخ ....پیدا کنه چی
-نمیکنه ما خیلی دوریم بیا کلاه ایمنی منو بزار بریم
+پ...تو....چی
-من نمیخوام
گزاشت سرم و راه افتادیم ب بیمارستان ک رسیدیم ترمز کرد و گفت
-پیاده شو
پیاده شدم و با هم رفتیم تو حسابی ضعف کرده بودم و ب زور راه میرفتم ب محض اینک دکتر گفت دستت شکسته رو همون صندلی ک نشسته بودم از حال رفتم
وقتی بهوش اومدم احسان رر صندلی کناریم نشسته بود و پاهاشو تکون میداد اما متوجه من نشد ک بهوش اومدم داشتم نگاش میکردم ک دستم تیر کشید و خود ب خود ناله ام در اومد احسان متوجه من شد و گفت
-خوبی
+فقط ی خورده دستم درد میکنه
-خب دستت شکسته طبیعیه
ب دست گچ گرفته ام نگاه کردم
رو ب احسان گفتم
+ساعت چنده
-۴صبحه
+تو هنوز نخوابیدی
-ن خوابمم نمیاد
+ب نظرت فهمیده ک نیستم
-نمیدونم خدا میدونه
چشمام پر اشک شد و ی قطره رو گونه ام غلتید
+خیلی سخت بود
-اع گریه نکن دیگ تموم شد
+خیلی داشتم اذیت میشدم وای اگ تو نبودی الان من باید تو خونه اون عوضی بودم
-فکرشو نکن
اشکمو پاک کردم بهش گفتم
+ببین گوشیم سالمه اونجوری پریدم
سریع پرید از تو کیفم گوشیمو در اورد شکسته بود
چشمام پر اشک بود خدایا چی کار کنم حالا
یهو یادم اومد صدای علیزاده رو تو رم ذخیره کردم گفتم
+صداش تو رم ذخیره کردم
احسان ی لبخند زد و پشت گوشو باز کرد و رم گزاشت تو گوشی خودش رفت چک کرد
-وای جانا خداروشکر هست ....
ادامه در پارت بعد #maryam
۲۲.۴k
۰۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.