وقتی با قمار میبردت
... کوک دستشو گرفت و با داد گفت
چه غلطی میکنی
منم از شدت ترس به اتاق رفتم و درو بستم
ا/ت؛:پن.. پن... پنجره
درسته ارتفاع بلنده اما اما... بهترین راه همینه
بدون فکر پریدم پایین و پام خیلی وحشتناک درد گرفته بود و زخمی بود
صدای لوید و شنیدم داشت صدام میزد
باید فرار کنم کجا برم... چشمم به پارک افتاد
با لنگ و کلی درد خودمو رسوندم
کوک:هعیی پس ا/ت کو
رفتم تو اتاق پنجره باز بود اما ات نبود
احتمالا نههه این ارتفاع خیلی بلند بادیگارد زنگ زدم و....
ا/ت:خییلی هوا سررده
فک کن توی این سرما با این پا باید یه غلطی کنم
یه دفعه بغضم ترکید و اشک میریختم... صدایی از پشتم اومدو دیدم اون مردس
میخواستم فرار کنم وقتی پاشدم بخاطر پام افتادم رو زمین ایی
کوک:هعی چرا داری فرار میکنی جوجه کاریت ندارم کوچولو
وقتی اشکاش و پای زخمیش رو دیدم دلم خون شد بغلش کردم
لوید:چه عجب بلاخره از شر راحت شدم
ا/ت:به نظر ادم بدی نمیاد
اما اغوشش احساس امنیت میده نمیدونم چیشد که...
کوک:دیدم ا/ت خوابیده خیلی فیس کیوتی داشت و با اون پای زخمی باید ببرمش دکتر
بادیگارد اوی زود باش ماشینو بیار
-بله ارباب
ا/ت: پا شدم دیدم تو مطب دکترم میخواستم پاشم که دیدم اون مرده بالا سرمه
کوک:کارش تموم-اره
کوک بغلم کرد و منو بر تو ماشین
کوک:اوییی پس بادیگارد کجاست
بادیگاردددد( با داد) کجایی
دیدم ا/ت گوشش رو گرفته بود
کوک:ببخشید خرگوش کوچولو
ات حرفی نزد
ا/ت:خیلی مهربون به نظر نمیاد اما...
بادیگارد:رسیدیم
کوک:خوبه...
ات و بغل کرد و پیاده شدیم در خونه رو زد و
وا کردن واو چه خونه ی خوشگلی
کوک:میتونی اینجا آستراحت کنی خرگوش کوچولو
ا/ت:ب... ا... ب... اشه
کوک:چی میخوری؟
ا/ت:اب
اوییی خدمتکار بیا
شنیدی که...
خدمتکار:بله
ا/ت:اسمت چیه؟
کوک:جونگ کوک
ا/ت: اینجا کجا س
کوک:خونت
شام رو بیارین ببین خرگوش کوچولو ما اینجا قوانین داریم
1 فرار نمیکنی اگرنه تنبیه میشی
2 هرچی من بگم میگی چشم
3 رو حرف من حرف نمیزنی
اگه گوش نکنی تنبیه میشی
ا/ت: خوب باشه
کوک:بیا غذا بخور
ا/ت:شروع کردیم به خوردن که
... کوک:چه طور ی همه خوردییییییییییییییی
ا/ت:گشنم بود خوووو
کوک:خرگوش کوچولو چیکار کنیم
ا/ت:خوووب بریم گیم بزنیم
کوک:باشه خرگوش کوچولو
ا/ت:ععععع منو اینجوری صدا ننننننزن
کوک:حرف حرف منه
بریم گیم بزنیم شرطی؟
+اره
پرش زمانی
ا/ت:ععع قبول
نیستتتتت
کوک نخندددد
میگم نخند
عیییب
چه غلطی میکنی
منم از شدت ترس به اتاق رفتم و درو بستم
ا/ت؛:پن.. پن... پنجره
درسته ارتفاع بلنده اما اما... بهترین راه همینه
بدون فکر پریدم پایین و پام خیلی وحشتناک درد گرفته بود و زخمی بود
صدای لوید و شنیدم داشت صدام میزد
باید فرار کنم کجا برم... چشمم به پارک افتاد
با لنگ و کلی درد خودمو رسوندم
کوک:هعیی پس ا/ت کو
رفتم تو اتاق پنجره باز بود اما ات نبود
احتمالا نههه این ارتفاع خیلی بلند بادیگارد زنگ زدم و....
ا/ت:خییلی هوا سررده
فک کن توی این سرما با این پا باید یه غلطی کنم
یه دفعه بغضم ترکید و اشک میریختم... صدایی از پشتم اومدو دیدم اون مردس
میخواستم فرار کنم وقتی پاشدم بخاطر پام افتادم رو زمین ایی
کوک:هعی چرا داری فرار میکنی جوجه کاریت ندارم کوچولو
وقتی اشکاش و پای زخمیش رو دیدم دلم خون شد بغلش کردم
لوید:چه عجب بلاخره از شر راحت شدم
ا/ت:به نظر ادم بدی نمیاد
اما اغوشش احساس امنیت میده نمیدونم چیشد که...
کوک:دیدم ا/ت خوابیده خیلی فیس کیوتی داشت و با اون پای زخمی باید ببرمش دکتر
بادیگارد اوی زود باش ماشینو بیار
-بله ارباب
ا/ت: پا شدم دیدم تو مطب دکترم میخواستم پاشم که دیدم اون مرده بالا سرمه
کوک:کارش تموم-اره
کوک بغلم کرد و منو بر تو ماشین
کوک:اوییی پس بادیگارد کجاست
بادیگاردددد( با داد) کجایی
دیدم ا/ت گوشش رو گرفته بود
کوک:ببخشید خرگوش کوچولو
ات حرفی نزد
ا/ت:خیلی مهربون به نظر نمیاد اما...
بادیگارد:رسیدیم
کوک:خوبه...
ات و بغل کرد و پیاده شدیم در خونه رو زد و
وا کردن واو چه خونه ی خوشگلی
کوک:میتونی اینجا آستراحت کنی خرگوش کوچولو
ا/ت:ب... ا... ب... اشه
کوک:چی میخوری؟
ا/ت:اب
اوییی خدمتکار بیا
شنیدی که...
خدمتکار:بله
ا/ت:اسمت چیه؟
کوک:جونگ کوک
ا/ت: اینجا کجا س
کوک:خونت
شام رو بیارین ببین خرگوش کوچولو ما اینجا قوانین داریم
1 فرار نمیکنی اگرنه تنبیه میشی
2 هرچی من بگم میگی چشم
3 رو حرف من حرف نمیزنی
اگه گوش نکنی تنبیه میشی
ا/ت: خوب باشه
کوک:بیا غذا بخور
ا/ت:شروع کردیم به خوردن که
... کوک:چه طور ی همه خوردییییییییییییییی
ا/ت:گشنم بود خوووو
کوک:خرگوش کوچولو چیکار کنیم
ا/ت:خوووب بریم گیم بزنیم
کوک:باشه خرگوش کوچولو
ا/ت:ععععع منو اینجوری صدا ننننننزن
کوک:حرف حرف منه
بریم گیم بزنیم شرطی؟
+اره
پرش زمانی
ا/ت:ععع قبول
نیستتتتت
کوک نخندددد
میگم نخند
عیییب
۹.۴k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.