وقتی با قمار میبردت
... کوک گفت برو میوه هم بیار منم چشم غره نگاش کردم و پاشدم رفتم میوه ها رو بیارم
داشتم میرفتم که
کوک:ولش کن بیااا
ا/ت:باشهههه اومدم
کوک:خوبه
ا/ت:
جناب اقای جونگ کوک زورت به من میرسهههعع
کوک:ارع بیااا صحبونتو بخور
نشستم و شروع کردیم خوردن که
نامجون:واییی لعنتی
ا/ت:چیشد ع بده
نامجون::بد چیه خیلی خوشمزس
راستی کوک ما رو به ا/ت معرفی نکردی
کوک :راس میگی
جونگ کوک شروع کردم معرفی کردن
تموم که شد کوک شیر موز و خورد
چشماش گرد شده بود
ا/ت:چشدهه
کوک:خخخییللییی نایییس
اصلا نمیدونستم همیچین چیزایی بلدی
پرش زمانی
ا/ت:میگم کوک تا وقتی که بچه ها رفتن استراحت کنن چیززز...
میشه بریمدخرید واسه پارتی
کوک:باشه خرگوش اشپز
راه افتادیم بریم رفتیم تو پاساژ همه داشتن مارو نگاه میکردن احساس خوبی نداشتم
رفتم سمت لباسا قیمت مناسب پیدا کنم که
یکی دستمو گرفت وصدام زد
کوک:هعی خرگوش چرا داری قیمت میگیری فقط
انتخاب کن و بردارررر
ا/ت:عزیزم کسی نیس که به فکر پس انداز باشه؟!؟!
خو مح هستم
کوک:باشه اما از بعدا الا نه
ا/ت:باشه
رو مو که برگردوندم
داشتم میرفتم که
کوک:ولش کن بیااا
ا/ت:باشهههه اومدم
کوک:خوبه
ا/ت:
جناب اقای جونگ کوک زورت به من میرسهههعع
کوک:ارع بیااا صحبونتو بخور
نشستم و شروع کردیم خوردن که
نامجون:واییی لعنتی
ا/ت:چیشد ع بده
نامجون::بد چیه خیلی خوشمزس
راستی کوک ما رو به ا/ت معرفی نکردی
کوک :راس میگی
جونگ کوک شروع کردم معرفی کردن
تموم که شد کوک شیر موز و خورد
چشماش گرد شده بود
ا/ت:چشدهه
کوک:خخخییللییی نایییس
اصلا نمیدونستم همیچین چیزایی بلدی
پرش زمانی
ا/ت:میگم کوک تا وقتی که بچه ها رفتن استراحت کنن چیززز...
میشه بریمدخرید واسه پارتی
کوک:باشه خرگوش اشپز
راه افتادیم بریم رفتیم تو پاساژ همه داشتن مارو نگاه میکردن احساس خوبی نداشتم
رفتم سمت لباسا قیمت مناسب پیدا کنم که
یکی دستمو گرفت وصدام زد
کوک:هعی خرگوش چرا داری قیمت میگیری فقط
انتخاب کن و بردارررر
ا/ت:عزیزم کسی نیس که به فکر پس انداز باشه؟!؟!
خو مح هستم
کوک:باشه اما از بعدا الا نه
ا/ت:باشه
رو مو که برگردوندم
۹.۵k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.