ازدواج سوری پارت 42
ازدواج سوری پارت 42
ویو تهیونگ
نیانگ گشنش بود برای همین رفتیم سمت یه سوپری یه نودل براش گرفتم و درست کردم همونجا نشستیم که نیانگ غذا بخوره داشتم تو گوشیم میچرخیدم که یه فیلم توجهمو به خودش جلب کرد
داخل اون فیلم ات بود که وسط کلاب میرقصه
ـ نیانگ زود باش پاشو باید برسونمت
نیانگ ـ چرا؟
ـ همینی که گفتم پاشو
سریع نیانگ رو رسوندم خونه رایدس هیونگ و سریع رقتم سمت کلاب مین یونگ تا اون موقع که من رسیدم ساعت 10 شب بود
تا اومدم برم داخل به خانوم برخوردم تا اومدیم از هم عذر خواهی کنیم دیدم که میناعه
ـ عه مینا توهم اینجایی؟
مینا ـ راستش اره دیگه میخواستم تاکسی بگیرم برم خونه
ـ چرا تاکسی بزار میرسونمت
مینا ـ نه نمیخواد تو برو به ات برس که الان وعضش از همه خرابه
ـ نمیدونی چی خورده؟
مینا ـ بین سانشاین و ویسکی موندم، اما امید وارم که ویسکی نبوده باشه
ـ باشه ممنون
مینا ـ اگه خواستی دعوا راه بندازی ماسک بزن ممکنه هویتت به چخ بره
ـ باشه ماسک تو جیبم دارم
ماسک زدم و رفتم داخل که میما با صدای بلند گف...
مینا ـ از طرف من مراقبش باش
ویو نویسنده
تهیونگ رفت داخل که دید انگار یکی میخواد ببرتش که فوری جوری که هیچکس متوجه نشه از قدرتش استفاده کرد و رفت جلوی هپون پسر دوتا مشت خوشگل ناسارش (نمدونم درسه یا نه 😐😂)کرد
اما تهیونگ اولین بارشه که اینجوری سر ات غیرتی شده بود
ویو تیهونگ
تا دوتا مشت بهش زدم ات به خودش اومد
ـ ت.. ته.. تهی..
نزاشتم ادامه بده سریع دستشو گرفتم کشیدم
ویو ات
تهیونگ داشت منو میکشید همه ی دخترا هم چششون افتا ه بود روی تهیونگ
ـ عه عه عه دلتون بسوزه
که سریع ته منو کول کرد (اط همون مدلایی که اا میخوان ادمارو بدزدن )
وقتی که رفتیم بیرون هوا سرد بود با مشت میزدم تو کمرش که ولم کنه
ته ـ فک نکنم که میزارمت پایین
ـ پالتوم یادپ رفت
ته ـ آهه
ویو تهیونگ
ات رو گذاشتم زمین و دستشو گرفتم و همراه خودم میکشوندمش پالتوی ات رو از زنس که جلوی در بود گرفتم و کردم تنش اومدم سوار ماشینش کنم که دستشو از دستم جدا کرد برگشتم سمتش
ویو تهیونگ
نیانگ گشنش بود برای همین رفتیم سمت یه سوپری یه نودل براش گرفتم و درست کردم همونجا نشستیم که نیانگ غذا بخوره داشتم تو گوشیم میچرخیدم که یه فیلم توجهمو به خودش جلب کرد
داخل اون فیلم ات بود که وسط کلاب میرقصه
ـ نیانگ زود باش پاشو باید برسونمت
نیانگ ـ چرا؟
ـ همینی که گفتم پاشو
سریع نیانگ رو رسوندم خونه رایدس هیونگ و سریع رقتم سمت کلاب مین یونگ تا اون موقع که من رسیدم ساعت 10 شب بود
تا اومدم برم داخل به خانوم برخوردم تا اومدیم از هم عذر خواهی کنیم دیدم که میناعه
ـ عه مینا توهم اینجایی؟
مینا ـ راستش اره دیگه میخواستم تاکسی بگیرم برم خونه
ـ چرا تاکسی بزار میرسونمت
مینا ـ نه نمیخواد تو برو به ات برس که الان وعضش از همه خرابه
ـ نمیدونی چی خورده؟
مینا ـ بین سانشاین و ویسکی موندم، اما امید وارم که ویسکی نبوده باشه
ـ باشه ممنون
مینا ـ اگه خواستی دعوا راه بندازی ماسک بزن ممکنه هویتت به چخ بره
ـ باشه ماسک تو جیبم دارم
ماسک زدم و رفتم داخل که میما با صدای بلند گف...
مینا ـ از طرف من مراقبش باش
ویو نویسنده
تهیونگ رفت داخل که دید انگار یکی میخواد ببرتش که فوری جوری که هیچکس متوجه نشه از قدرتش استفاده کرد و رفت جلوی هپون پسر دوتا مشت خوشگل ناسارش (نمدونم درسه یا نه 😐😂)کرد
اما تهیونگ اولین بارشه که اینجوری سر ات غیرتی شده بود
ویو تیهونگ
تا دوتا مشت بهش زدم ات به خودش اومد
ـ ت.. ته.. تهی..
نزاشتم ادامه بده سریع دستشو گرفتم کشیدم
ویو ات
تهیونگ داشت منو میکشید همه ی دخترا هم چششون افتا ه بود روی تهیونگ
ـ عه عه عه دلتون بسوزه
که سریع ته منو کول کرد (اط همون مدلایی که اا میخوان ادمارو بدزدن )
وقتی که رفتیم بیرون هوا سرد بود با مشت میزدم تو کمرش که ولم کنه
ته ـ فک نکنم که میزارمت پایین
ـ پالتوم یادپ رفت
ته ـ آهه
ویو تهیونگ
ات رو گذاشتم زمین و دستشو گرفتم و همراه خودم میکشوندمش پالتوی ات رو از زنس که جلوی در بود گرفتم و کردم تنش اومدم سوار ماشینش کنم که دستشو از دستم جدا کرد برگشتم سمتش
۵.۸k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.