زندگی احساسی من
زندگی احساسی من
p30
بکی:خو..خو..خودشه
تسوکی:نبابا توهم زدی
بکی:نمیدونم فکرکنم اشتباه گرفتم ولش بریم یه سر به دامیان انیا بزنیم
تسوکی:باشه
(دامیان انیا)
انیا:گ..گر..گرمه(نفس نفس میزنه)
دامیان:خو برو یه لباس مناسب بپوش
انیا:ن..ن.نه(نفس نفس تند تند میزنه)
دامیان:خوبی؟
انیا:حا...(غش میکنه)
دامیان:انیاااااا وای چیشددد چشاتو باز کننننن وایییی
بکی:خب خب مرغ عشقای ما چطورن
دامیان:دد..دروباز کنننن انیا بیهوش شدههه
تسوکی:باشه ماهم گاویم(دوتاشون میخندن)
دامیان:میگم بیهوش شدهههه
بکی:هی تسوکی فکر کنم قضیع جدیه زو..زود درو باز کن
(برش به فردا)
-دیشب انیا بردن پیش دکتر اونم بهش سرم زد بهوش اومد و رفت خونش دامیانم رفت خونش-
(بکی به انیا زنگ میزنه)
انیا:الو
بکی:الو چیزه میگم ما
انیا:خوبم ممنون تو خوبی
بکی:اه باشه خوبی دبگه چیو بپرسم میگم ما شب با تسوکی میریم کنار آب میای؟
انیا:مطمئنی فقط تو تسوکی؟
بکی:آ..آره بابا بجز ما دوتا کی باشه ها؟
انیا:شاید یه گراز وحشی یا چمیدونم یه گاو نر
بکی:نبابا حالا شب میای یا نه؟
انیا:باشه
(تسوکی به دامیان زنگ میزنه)
دامیان:الو
تسوکی:سلاممممم
دامیان:چته
تسوکی:ما شب با بکی میریم کنار آب میای؟
دامیان:باشه
تسوکی:پس اوکی شب میبینمت
دامیان:وایسا یه لحظه
تسوکی:چیشده؟
دامیان:مطمئنی فقط تو بکی؟مثلا یه بزغاله یا یه پلنگ صورتی پا کوتاه باهاتون نیست؟
تسوکی:ن..نبابا ههههه تو چقدر بامزه ای نیست بابا خودمون دوتاییم چیز سه تاییم
دامیان:باشه پس شب میام
p30
بکی:خو..خو..خودشه
تسوکی:نبابا توهم زدی
بکی:نمیدونم فکرکنم اشتباه گرفتم ولش بریم یه سر به دامیان انیا بزنیم
تسوکی:باشه
(دامیان انیا)
انیا:گ..گر..گرمه(نفس نفس میزنه)
دامیان:خو برو یه لباس مناسب بپوش
انیا:ن..ن.نه(نفس نفس تند تند میزنه)
دامیان:خوبی؟
انیا:حا...(غش میکنه)
دامیان:انیاااااا وای چیشددد چشاتو باز کننننن وایییی
بکی:خب خب مرغ عشقای ما چطورن
دامیان:دد..دروباز کنننن انیا بیهوش شدههه
تسوکی:باشه ماهم گاویم(دوتاشون میخندن)
دامیان:میگم بیهوش شدهههه
بکی:هی تسوکی فکر کنم قضیع جدیه زو..زود درو باز کن
(برش به فردا)
-دیشب انیا بردن پیش دکتر اونم بهش سرم زد بهوش اومد و رفت خونش دامیانم رفت خونش-
(بکی به انیا زنگ میزنه)
انیا:الو
بکی:الو چیزه میگم ما
انیا:خوبم ممنون تو خوبی
بکی:اه باشه خوبی دبگه چیو بپرسم میگم ما شب با تسوکی میریم کنار آب میای؟
انیا:مطمئنی فقط تو تسوکی؟
بکی:آ..آره بابا بجز ما دوتا کی باشه ها؟
انیا:شاید یه گراز وحشی یا چمیدونم یه گاو نر
بکی:نبابا حالا شب میای یا نه؟
انیا:باشه
(تسوکی به دامیان زنگ میزنه)
دامیان:الو
تسوکی:سلاممممم
دامیان:چته
تسوکی:ما شب با بکی میریم کنار آب میای؟
دامیان:باشه
تسوکی:پس اوکی شب میبینمت
دامیان:وایسا یه لحظه
تسوکی:چیشده؟
دامیان:مطمئنی فقط تو بکی؟مثلا یه بزغاله یا یه پلنگ صورتی پا کوتاه باهاتون نیست؟
تسوکی:ن..نبابا ههههه تو چقدر بامزه ای نیست بابا خودمون دوتاییم چیز سه تاییم
دامیان:باشه پس شب میام
۷.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.