زندگی احساسی من
زندگی احساسی من
p32
انیا:ع...ععه م..م...من ب...ای..باید برمم(میره بیرون)
دامیان:(میخنده)
(انیا میره دم در خونه بکی آیفون میزنه)
بکی:کیههههه(درو باز میکنه)او شت س..سل..سلام انیا جونممم
انیا:اره اره انیا جونم باشههههه
تسوکی:عه سلام انیا
بکی:فرار کنننن(دوتاشون فرار میکنن انیا میره دنبالشون)
(برش به یک ساعت بعد)
انیا:تا اون سر دنیا هم برین میام دنبالتونننن(نفس نفس میزنه)
-دامیان داشت از اونجا رد میشد انیا بدو بدو داشت میرفت سرش پایین بود افتاد تو بغل دامیان-
دامیان:س..سلام
آنیا:هم دوباره توعه کثیففف گمشووو
دامیان:اره بازم من همه جا من هستمممم
انیا:گمشووو(فرار میکنه)
دامیان:کیوت(میخنده)
p32
انیا:ع...ععه م..م...من ب...ای..باید برمم(میره بیرون)
دامیان:(میخنده)
(انیا میره دم در خونه بکی آیفون میزنه)
بکی:کیههههه(درو باز میکنه)او شت س..سل..سلام انیا جونممم
انیا:اره اره انیا جونم باشههههه
تسوکی:عه سلام انیا
بکی:فرار کنننن(دوتاشون فرار میکنن انیا میره دنبالشون)
(برش به یک ساعت بعد)
انیا:تا اون سر دنیا هم برین میام دنبالتونننن(نفس نفس میزنه)
-دامیان داشت از اونجا رد میشد انیا بدو بدو داشت میرفت سرش پایین بود افتاد تو بغل دامیان-
دامیان:س..سلام
آنیا:هم دوباره توعه کثیففف گمشووو
دامیان:اره بازم من همه جا من هستمممم
انیا:گمشووو(فرار میکنه)
دامیان:کیوت(میخنده)
۱۱.۱k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.