درخواستی
#درخواستی
#هان
وفتی لباس باز میپوشی و میری بار..........
بعد از دعوای طولانی که داشتید بدت نمیومد که اذیتش کنی. سمت کمد لباسات رفتی و باز ترین لباسیرو که تا به حال خریده بودیو برداشتی . یه نیم تنه دوبنده که پشتش باز بود با یه دامنی که از شلوارک هاتم کوتاه تر بود. و برای اینکه موقع بیرون رفتن از خونه بهت گیر نده یه شلوار بگ و سویشرت رو روشون تنت کردی.
_کجا؟
+به تو ربطی داره؟
_(با صدای بلند) گفتم کجا؟
+دارم میرم هوا بخورم
شاپالق ( درو محکم بست . امیدارم منظو رو گرفته باشید😂)
ویو بار
نشستی و یه لیوان پر، وودکا سفارش دادی. میدونستی مزش شبیه بنزینه ولی میخواستی تا حد مرگ مست کنی
بعد سه لیوان پر هنوز هوشیاریتو کامل از دست نداده بودیکه با قرار گرفتن دستی روی شونت به خودت اومدی
یونجون پسر خالت بود
&چطوری بانو؟
+به به آقای جنتلمن ، از این طرفا
&ا... ا.ت هان کجاست؟
+... میشه در مورد اون صحبت نکنیم؟
&او........ باشه
چند مین بعد
ساعت از سه گذشته بود و تو تصمیم گرفتی به خونه برگردی
حال نداشتی لباساتو عوض کنی پس با همونا به خونه برگشتی
جلوی در خونه به چند نفر برخورد کردی ظاهرا از هیتر های هان بودن
٪هی خوشگل خانوم از اون موش موشیت چخبر؟(با لحن تمسخر آمیز)
+فوضولیش به تو نیومده
&چیشد؟ بهت برخورد خانوم کوچولو؟ همون بهتر که تو زیرخوابشی
باهمون کفش پاشنه بلندی که پات بود لگد زدی تو صورتش که پخش زمین . نشستی روش و شروع کردی بهکبوندن مشتات تو صورتش
+با..............هان من......درست......صحبت.....کن
هان که داشت تمام مدت نگات میکرد فهمید که باید بیاد تورو از پسره جدا کنه وگرنه میکشیش
_ا.تت ا.تتت بسه کشتیش
بلندت کرد و بردت تو خونه.
_نمیدونستم انقد روم حساسی
+من بیشتر از چیزی که فکرشو میکنی روت حساسم
_و حتما باید بدونی که منم روت حساسم. و این لباسا.
تازه فهمیدی چه گندی زدی
+ه.هان... ت.توضیح میدم
_ششش........بدن جذابی داری.
انگشتاشو از پهلوت تا روی رون پات کشید
و بوسه ای طولانی رو شروع کرد..........
من که نمیدونم بقیش چیشد ولی خبر رسیده ا.ت هشت قلو حاملس
#هان
وفتی لباس باز میپوشی و میری بار..........
بعد از دعوای طولانی که داشتید بدت نمیومد که اذیتش کنی. سمت کمد لباسات رفتی و باز ترین لباسیرو که تا به حال خریده بودیو برداشتی . یه نیم تنه دوبنده که پشتش باز بود با یه دامنی که از شلوارک هاتم کوتاه تر بود. و برای اینکه موقع بیرون رفتن از خونه بهت گیر نده یه شلوار بگ و سویشرت رو روشون تنت کردی.
_کجا؟
+به تو ربطی داره؟
_(با صدای بلند) گفتم کجا؟
+دارم میرم هوا بخورم
شاپالق ( درو محکم بست . امیدارم منظو رو گرفته باشید😂)
ویو بار
نشستی و یه لیوان پر، وودکا سفارش دادی. میدونستی مزش شبیه بنزینه ولی میخواستی تا حد مرگ مست کنی
بعد سه لیوان پر هنوز هوشیاریتو کامل از دست نداده بودیکه با قرار گرفتن دستی روی شونت به خودت اومدی
یونجون پسر خالت بود
&چطوری بانو؟
+به به آقای جنتلمن ، از این طرفا
&ا... ا.ت هان کجاست؟
+... میشه در مورد اون صحبت نکنیم؟
&او........ باشه
چند مین بعد
ساعت از سه گذشته بود و تو تصمیم گرفتی به خونه برگردی
حال نداشتی لباساتو عوض کنی پس با همونا به خونه برگشتی
جلوی در خونه به چند نفر برخورد کردی ظاهرا از هیتر های هان بودن
٪هی خوشگل خانوم از اون موش موشیت چخبر؟(با لحن تمسخر آمیز)
+فوضولیش به تو نیومده
&چیشد؟ بهت برخورد خانوم کوچولو؟ همون بهتر که تو زیرخوابشی
باهمون کفش پاشنه بلندی که پات بود لگد زدی تو صورتش که پخش زمین . نشستی روش و شروع کردی بهکبوندن مشتات تو صورتش
+با..............هان من......درست......صحبت.....کن
هان که داشت تمام مدت نگات میکرد فهمید که باید بیاد تورو از پسره جدا کنه وگرنه میکشیش
_ا.تت ا.تتت بسه کشتیش
بلندت کرد و بردت تو خونه.
_نمیدونستم انقد روم حساسی
+من بیشتر از چیزی که فکرشو میکنی روت حساسم
_و حتما باید بدونی که منم روت حساسم. و این لباسا.
تازه فهمیدی چه گندی زدی
+ه.هان... ت.توضیح میدم
_ششش........بدن جذابی داری.
انگشتاشو از پهلوت تا روی رون پات کشید
و بوسه ای طولانی رو شروع کرد..........
من که نمیدونم بقیش چیشد ولی خبر رسیده ا.ت هشت قلو حاملس
۹.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.