سناریو
#سناریو
#استری_کیدز
وقتی سیگار میکشی و میبیننت
هان: میدونستی هان برخلاف شغلی که داره روحیه آسیب پذیری دارهتوهم اصلا دوست نداشتی که بفهمه سیگار میکشی. چون میدونستی که داغون میشه.ولی خودت چی؟ کی میتونست تورو از این حالت داغون دربیاره؟
توی تفکراتت غرق شده بودی که متوجه صدای هقهق کسی از کنار تختت شدی، سرتو بالا آوردی که با چشمهای خیس هان مواجه شدی.
سیگارو از دستت گرفت و روی زمین پرت کرد.و محکم تورو به آغوش گرف.
همینطوری که داشت گریه میکرد و موهاتو نوازش میکرد گفت
_ببخشید.....که مواظبت نبودم
#استری_کیدز
وقتی سیگار میکشی و میبیننت
هان: میدونستی هان برخلاف شغلی که داره روحیه آسیب پذیری دارهتوهم اصلا دوست نداشتی که بفهمه سیگار میکشی. چون میدونستی که داغون میشه.ولی خودت چی؟ کی میتونست تورو از این حالت داغون دربیاره؟
توی تفکراتت غرق شده بودی که متوجه صدای هقهق کسی از کنار تختت شدی، سرتو بالا آوردی که با چشمهای خیس هان مواجه شدی.
سیگارو از دستت گرفت و روی زمین پرت کرد.و محکم تورو به آغوش گرف.
همینطوری که داشت گریه میکرد و موهاتو نوازش میکرد گفت
_ببخشید.....که مواظبت نبودم
۸.۷k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.