اش می توانستم عشق را بنویسم
ڪاش می توانستم عشق را بنویسم
از جوانه زدنش
از زنجیری که به پا و دل می زند ..
و نفس را بند می آورد ..
حالا اگر عالیجنابِ عشق
قصدِ رفتن کند
دلتنگی زمین گیرت می کند ..
بیمار و بیتاب می شوی ..
آنوقت است که دیگر
هزار بهار هم بیاید
سبز نمی شوی
شکوفه نمی زنی ...
از جوانه زدنش
از زنجیری که به پا و دل می زند ..
و نفس را بند می آورد ..
حالا اگر عالیجنابِ عشق
قصدِ رفتن کند
دلتنگی زمین گیرت می کند ..
بیمار و بیتاب می شوی ..
آنوقت است که دیگر
هزار بهار هم بیاید
سبز نمی شوی
شکوفه نمی زنی ...
- ۱.۰k
- ۰۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط