آموختم

" آموختم "
تلافی کردن از انرژی خودم می کاهد.
" آموختم "
گاهی از زیاد نزدیک شدن فراموش می شوی.
" آموختم "
تا با کفش کسی راه نرفتم راه رفتنش را قضاوت نکنم.
" آموختم "
گاهی برای بودن باید محو شد.
" آموختم "
دوست خوب پادشاه بی تاج و تختیست که بر دل حکومت میکند.
" آموختم "
از کم بودن نترسم اگر کم باشم شاید ولم کنن ولی زیاد که باشم حیفم میکنن.
" آموختم "
برای شناخت آدمها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم.
دیدگاه ها (۴)

ڪاش می توانستم عشق را بنویسماز جوانه زدنشاز زنجیری که به پا ...

خوشبختی چیز عجیبی نبودگلدان‌ها را از گلخانه به خانه آوردیمرو...

در پی نشانی از توام!نشانی ساده،میانِ این رودِ مَوّاج؛که هزار...

: #جمعه صورتِ توست...وقتی چشمانت را، به رویم می بندی؛و باد #...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط