میراث پارت ۱۱ فیک بی تی اس

میراث پارت ۱۱ #فیک_بی_تی_اس


جین ویو

دودلم که بعد از گرفتن میراث ا.ت رو ول کنم ... نمیدونم چم شده اما اون دختر یه چیزی داره که هیچکی نداره ... از این افکار بیرون اومدم رسیده بودم دم در خونه ... زنگ درو زدم آجوما باز کرد رفتم داخل دیدم ا.ت از پله ها اومد پایین

+: سلام
_: سلام چطوری؟
+: مرسی
_: حوصلت که سر نرفت؟
+: نه
_: خوبه

جین رفت تو اتاقش و لباساش رو عوض کرد و اومد دوباره پایین

+: واقعا اونطوری فکر میکنی؟
_: چطور؟
+: هیچی
_: ا.ت بگو
+: توی دفترت درموردم نوشته بودی
_: تو خوندیش؟(عصبی)
+: خب راستش ...
_: مگه بهت نگفتم تو اتاق من نرو(داد و عصبی)
+: حالا مگه چیشده(داد)
_: من گفتم نرو و تو با وجود اخطار های من رفتی و حتی دفترمم خوندی(داد)
+: فقط یه صفحشو خوندم دیگه انگار چیشده نخوردم که(داد)
_: اصلا میدونی چیه؟ با آوردن تو به این خونه اشتباه بزرگی کردم
+: که اینطور؟ خب نمیاوردی ... من که گفتم تو این دنیای پر زرق و برق شما جایی برای من نیس ... توام بعد گرفتن اون میراث منو مث آشغال میندازی بیرون پس بهتره الان برم توهم یه دختر دیگه واسه بازی میراثت پیدا کن ...


اینو گفتم و از خونه زدم بیرون