part⁸⁶
part⁸⁶
ویو ات
از طریق اینه به خودم خیره شدم و دستی تو موهای لَختم کشیدم؛ حالت و رنگ موهام به دلم نشسته بود! بعد از بلند شدن از روی صندلی به سمت مارگارت رفتم
+من میرم سرویس الان برمیگردم .
مارگارت: باشه همینجا منتظریم!* نگاهی کوتاه به بادیگاردها
بعد از به اتمام رسیدن جمله مارگارت کیفم رو برداشتم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم ؛ به هنگام ورود پنجره ی نسبتا بزرگی که به حیاط ویو داشت نظرم رو جلب کرد به سمت پنجره رفتم و بعد از کشیدن دستگیره پنجره باز شد کمی قد بلندی کردم و به اطراف نگاهی انداختم ؛ چشمم به کارتون هایی که روی هم برآمده بودن کشیده شد. این یک فرصت طلایی بود! اول کیفم رو در اوردم و بعد داخل حیاط پرت کردم و سپس خودم از پنجره خارج شدم ؛ حیاط زیبایی بود اما زمان تعریف و تمجید نبود. به سمت کارتون ها رفتم و یکی یکی ازشون بالا رفتم تا رسیدم به لبه دیوار و بعد از روی لبه دیوار پریدم
A hour later_آرایشگاهی که بودن_(بعد از رفتن مارگارت تا دنیال ات بگرده ات دوباره برگشت آرایشگاه)
کلاه گیسی که روی سرم بود و رو داخل سطل زباله انداختم و به موهای سبز رنگم نگاه کردم
+قطعا پیدا کردنم سخت میشه!* با پوزخندی
نیل: قطعا همینطوره (دوست ات که همون آرایشگره)
Flask back to last night _ادامه ویو ات_سرویس بهداشتی
گوشی رو از داخل کمد مَستر برداشتم و به نیل پیام دادم
+فردا با مادر شوهرم میایم ارایشگاهت برای فرار به کمکت نیاز دارم
بعد از چند دقیقه؛ نیل: منتظرم♡
Flash back is finished(گرامر های طلایی زبان:/)
نیل: ماشین دم در منتظرته! مقصد هتل **** ؛
+قابل اعتماده؟
نیل: هتل بابامه!
+عالی شد.
A few hours later _هتل****_اتمام ویو ات
بعد از در آوردن تی شرت تنش به سمت کیف رفت و از داخل کیف نخ سیگاری برداشت و همراه با برداشتن فندک به سمت تراس رفت؛ در رو کمی باز گذاشت و پس از تیکه به لولای در تراس سیگارش رو به آتیش کشید و ازش تغذیه کرد(چه غلطا _همون کام گرفتن) چند وقتی میشد بو و مزه سیگار رو حس نکرده بود
Meanwhile _عمارت جئون
_بهتون گفتن نرین*داد
_اما اصراری که داشتین.....* با عصبانیت فراوان
مارگارت:پسرم آروم باش....ات....
_ات چی مامان؟ اون به همین راحتی تونست از اعتمادتون استفاده کنه و باز دارین طرفداری اونو میکنین؟
بعد از شنیده شدن صدای تق تق های در جئون و مادرش سکوت کردن؛ بادیگارد وارد اتاق شد و با سری خمیده لب زد: دوربین های آرایشگاه امروز مشکل داشتن و چیزی ضبط نشده
_فاک* با داد
*قسمتهایهیجانانگیزکمکمداره.شروعمیشه''>)
ویو ات
از طریق اینه به خودم خیره شدم و دستی تو موهای لَختم کشیدم؛ حالت و رنگ موهام به دلم نشسته بود! بعد از بلند شدن از روی صندلی به سمت مارگارت رفتم
+من میرم سرویس الان برمیگردم .
مارگارت: باشه همینجا منتظریم!* نگاهی کوتاه به بادیگاردها
بعد از به اتمام رسیدن جمله مارگارت کیفم رو برداشتم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم ؛ به هنگام ورود پنجره ی نسبتا بزرگی که به حیاط ویو داشت نظرم رو جلب کرد به سمت پنجره رفتم و بعد از کشیدن دستگیره پنجره باز شد کمی قد بلندی کردم و به اطراف نگاهی انداختم ؛ چشمم به کارتون هایی که روی هم برآمده بودن کشیده شد. این یک فرصت طلایی بود! اول کیفم رو در اوردم و بعد داخل حیاط پرت کردم و سپس خودم از پنجره خارج شدم ؛ حیاط زیبایی بود اما زمان تعریف و تمجید نبود. به سمت کارتون ها رفتم و یکی یکی ازشون بالا رفتم تا رسیدم به لبه دیوار و بعد از روی لبه دیوار پریدم
A hour later_آرایشگاهی که بودن_(بعد از رفتن مارگارت تا دنیال ات بگرده ات دوباره برگشت آرایشگاه)
کلاه گیسی که روی سرم بود و رو داخل سطل زباله انداختم و به موهای سبز رنگم نگاه کردم
+قطعا پیدا کردنم سخت میشه!* با پوزخندی
نیل: قطعا همینطوره (دوست ات که همون آرایشگره)
Flask back to last night _ادامه ویو ات_سرویس بهداشتی
گوشی رو از داخل کمد مَستر برداشتم و به نیل پیام دادم
+فردا با مادر شوهرم میایم ارایشگاهت برای فرار به کمکت نیاز دارم
بعد از چند دقیقه؛ نیل: منتظرم♡
Flash back is finished(گرامر های طلایی زبان:/)
نیل: ماشین دم در منتظرته! مقصد هتل **** ؛
+قابل اعتماده؟
نیل: هتل بابامه!
+عالی شد.
A few hours later _هتل****_اتمام ویو ات
بعد از در آوردن تی شرت تنش به سمت کیف رفت و از داخل کیف نخ سیگاری برداشت و همراه با برداشتن فندک به سمت تراس رفت؛ در رو کمی باز گذاشت و پس از تیکه به لولای در تراس سیگارش رو به آتیش کشید و ازش تغذیه کرد(چه غلطا _همون کام گرفتن) چند وقتی میشد بو و مزه سیگار رو حس نکرده بود
Meanwhile _عمارت جئون
_بهتون گفتن نرین*داد
_اما اصراری که داشتین.....* با عصبانیت فراوان
مارگارت:پسرم آروم باش....ات....
_ات چی مامان؟ اون به همین راحتی تونست از اعتمادتون استفاده کنه و باز دارین طرفداری اونو میکنین؟
بعد از شنیده شدن صدای تق تق های در جئون و مادرش سکوت کردن؛ بادیگارد وارد اتاق شد و با سری خمیده لب زد: دوربین های آرایشگاه امروز مشکل داشتن و چیزی ضبط نشده
_فاک* با داد
*قسمتهایهیجانانگیزکمکمداره.شروعمیشه''>)
۲۲.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.