پارت۱۳
از زبان ا/ت
رفتیم سمت بیمارستان وقتی رسیدیم چون شب بود انگار که بیمارستان نیست جهنم شده پیاده شدم خواستم برم داخل ولی نزاشتن.
پلیس ها : نمی تونین رد شین برگردین.
ا/ت : حق نداری بهم دستور بدید
پلیس: منطقه خطرناکیه بهتره دور شین
جونگ کوک : ما اونو میشناسیم اون دوستمونه بزار رد بشه
پلیس از کجا بدونم دروغ نمیگید
ا/ت : اینا کلی عکس باهاش داریم حالا میزاری رد شیم
پلیس : هوم میتونین رد بشین
خواستیم بریم داخل که یه زن اومد دستمو گرفت
اون زن : لطفا....لطفا دخترمو نجات بدین اون داخل هست😢😭
ا/ت : نگران نباشید دخترتونو برمیگردونیم ....اگه اونجا پایان زندگیم نباشه.
رفتیم داخل اونجا خیلی ترسناک بود شبیه خونه جن بود اروم اروم قدم برمیداشتم. که از یه اتاق رد شدیم کلی ادم مرده اونجا بود. و یه دختر کوچیک تو گوشه اتاق بود اون حتما دختر اون زنس رفتم پیشش
دختره : بهم نزدیک نشو تو کی هستی
ا/ت:ششش اومدیم که نجاتت بدیم فقط ساکت باش
رو به جین کردم.
ا/ت : جین تو و جیهوپ دختره رو بردارین برین بیرون ولی دیگه برنگردین باشه
جیهوپ : ولی شما تنها میمونین
ا/ت : نگران نباش تهیونگ مارو نمیکشه
جیهوپ و جین دختره رو بردن و رفتن بیرون از بیمارستان
به راهمون ادامه دادیم و رسیدیم اتاقی که تهیونگ بود همه تختا خونی بودن ولی به جز یه تختی که حتی دستی بهش نخورده رفتم اونجا و با استرس داشتم نزدیک میشدم پرده رو کشیدم ولی اون....اون دایانا بود و هنوز سرم روش وصل بود
ا/ت: دایانا....
جونگ کوک:ا/ت بهتره بریم یکی داره میاد
ا/ت :ولی...
جونگ کوک:قایم شید!!!
همه قایم شدن منم رفتم تو کمد که توش کلی سرم و امپول و چیزای دیگه هست از سوراخای کمد نگاه میکردم تهیونگ بود ولی خیلی ترس ناک بود شماش قرمز روشن بود و دهنش که پر خون بود اومد داخل یه امپول دستش بود دیدم که به سرم دایانا میزد یعنی....تهیونگ هنوز یادش میاد .
تهیونگ : تو نمیگی که ا/ت مرده یانه
من...من چرا باید مرده باشم حتما وقتی برادرم زدش بیهوش شد و فکر کرد که منم زده .
داشت نزدیک کمد میومد نمیدونستم چکار کنم که اخر فکری به ذهنم رسید تهیونگ کمد رو باز کرد و دارویی رو از کمد برداشت و ونو بست ولی من خودمو به بالای کمد معلق کردم که نبینه. (😂😂😂) ولی نمتونستم بیام پایین تا بخوام حرکتی بکنم میشنوه .
اخر رفت بیرون یکم منتظر موندیم که دور بشه واخر همه در اومدن بیرون تا خوا یه حرکتی کردم افتادم زمین و همه لوازم که تو کمد بودن هم افتادن و به خواطر سکوتی بیمارستان صدای بلندی رو ایجاد کرد که باعث شد تهیونگ بشنوه
ا/ت : فرار کنین!!!
خب این پارت هم تمام شد😁
لایک و کامنت فراموش نشه🤗❤
فالو کنین فالو میشید 😁❤
منو به ۲۳۵تایی برسونید پارت بعد رو میزارم😁شاید هم زودتر نوشتم😁
رفتیم سمت بیمارستان وقتی رسیدیم چون شب بود انگار که بیمارستان نیست جهنم شده پیاده شدم خواستم برم داخل ولی نزاشتن.
پلیس ها : نمی تونین رد شین برگردین.
ا/ت : حق نداری بهم دستور بدید
پلیس: منطقه خطرناکیه بهتره دور شین
جونگ کوک : ما اونو میشناسیم اون دوستمونه بزار رد بشه
پلیس از کجا بدونم دروغ نمیگید
ا/ت : اینا کلی عکس باهاش داریم حالا میزاری رد شیم
پلیس : هوم میتونین رد بشین
خواستیم بریم داخل که یه زن اومد دستمو گرفت
اون زن : لطفا....لطفا دخترمو نجات بدین اون داخل هست😢😭
ا/ت : نگران نباشید دخترتونو برمیگردونیم ....اگه اونجا پایان زندگیم نباشه.
رفتیم داخل اونجا خیلی ترسناک بود شبیه خونه جن بود اروم اروم قدم برمیداشتم. که از یه اتاق رد شدیم کلی ادم مرده اونجا بود. و یه دختر کوچیک تو گوشه اتاق بود اون حتما دختر اون زنس رفتم پیشش
دختره : بهم نزدیک نشو تو کی هستی
ا/ت:ششش اومدیم که نجاتت بدیم فقط ساکت باش
رو به جین کردم.
ا/ت : جین تو و جیهوپ دختره رو بردارین برین بیرون ولی دیگه برنگردین باشه
جیهوپ : ولی شما تنها میمونین
ا/ت : نگران نباش تهیونگ مارو نمیکشه
جیهوپ و جین دختره رو بردن و رفتن بیرون از بیمارستان
به راهمون ادامه دادیم و رسیدیم اتاقی که تهیونگ بود همه تختا خونی بودن ولی به جز یه تختی که حتی دستی بهش نخورده رفتم اونجا و با استرس داشتم نزدیک میشدم پرده رو کشیدم ولی اون....اون دایانا بود و هنوز سرم روش وصل بود
ا/ت: دایانا....
جونگ کوک:ا/ت بهتره بریم یکی داره میاد
ا/ت :ولی...
جونگ کوک:قایم شید!!!
همه قایم شدن منم رفتم تو کمد که توش کلی سرم و امپول و چیزای دیگه هست از سوراخای کمد نگاه میکردم تهیونگ بود ولی خیلی ترس ناک بود شماش قرمز روشن بود و دهنش که پر خون بود اومد داخل یه امپول دستش بود دیدم که به سرم دایانا میزد یعنی....تهیونگ هنوز یادش میاد .
تهیونگ : تو نمیگی که ا/ت مرده یانه
من...من چرا باید مرده باشم حتما وقتی برادرم زدش بیهوش شد و فکر کرد که منم زده .
داشت نزدیک کمد میومد نمیدونستم چکار کنم که اخر فکری به ذهنم رسید تهیونگ کمد رو باز کرد و دارویی رو از کمد برداشت و ونو بست ولی من خودمو به بالای کمد معلق کردم که نبینه. (😂😂😂) ولی نمتونستم بیام پایین تا بخوام حرکتی بکنم میشنوه .
اخر رفت بیرون یکم منتظر موندیم که دور بشه واخر همه در اومدن بیرون تا خوا یه حرکتی کردم افتادم زمین و همه لوازم که تو کمد بودن هم افتادن و به خواطر سکوتی بیمارستان صدای بلندی رو ایجاد کرد که باعث شد تهیونگ بشنوه
ا/ت : فرار کنین!!!
خب این پارت هم تمام شد😁
لایک و کامنت فراموش نشه🤗❤
فالو کنین فالو میشید 😁❤
منو به ۲۳۵تایی برسونید پارت بعد رو میزارم😁شاید هم زودتر نوشتم😁
۲۲.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.