ترس من
ترس من
p=6
+شت
_خب
+خب که چی چرا از همون اول نگفتی
_چون نمیتونستم
+خیلی بدی اصلا من باهات قهرم
_چرا
+...
&همون لجباز همیشگی
~واقعا برام جالبه که چرا هیچ تغیری نمیکنه
٪واقعا اگر یک بار دیگه بشه به اون روز برگردیم
×خب نظرتون چیه بریم پیش سوکا
_نه
&شاید
٪جذابه عررر اره
~جون
+لعنت بر شیطون منم پایم بریم
_تو غلط کردی
+من غلط کردم؟(کفشمو دراوردم و پرت کردم که قشنگ خورد تو صورتش)
_اییی.... چرا میزنی؟
+چون تو گوه میخوری به من دستور میدی
_من باورم نمیشه این روشا باشه
+باید بشه
&تهیونگ الان وقت نداریم باید بریم پیش سوکا
_من پیش اون دختره نچسب نمیام
&باید بیای
_نمیخوام بیام و نمیای
*همشون دارن میرن پیش سوکا*
_اقا سوکا هیچ کاری نمیتونه بکنه
&حالا شاید تونست
×تهیونگ خودت میدونی که سوکا از این چیزا سر درمیاره توهم بخاطر روشیت یکم خودتو لوس کن
_عه فقط من بهش میگفتم روشیم
+به کی میگفتی؟
_به تو چه نچسب
+روشیت کی
_نمیگم
&تهیونگ چرا بهش نمیگی
_نچ نمیگم چون پرو میشه
+نمیشم بگو
_بعدا میگم
+الان؟
_نه
+الان چی؟
_نه
+الان؟
_نه
*این بحث ادامه دارد*
+خسته شدم انقدر گفتم بگو روشیت کیه
~خو نمیخاد بگه عه مغزم سوت کشید
٪راس میگه خو
&ا.ت انقدر گفتی الان فکت درد نمیکنه
×ا.ت یجوری تلافی کنم که نفهمی
_نمیخام بگم دگی
+بدجنس
*همینجوری که راه میرن سوفی و ماریا و جونگکوک و رزی تهیونگ و ا.ت رو مینذازن جلو تا باهم حرف بزنن*
+یکم از خودم یا همون روشا میگی
_امم خب اون یه ادم خیلی خیلی لجباز خیلی خیلی لوس و خیلی خیلی یه دنده بود ولی خب یجورایی بچه خوبی بود بچه ای بود که هیچکس مثل اون نمیشد و خب از وقتی دوست شدیم یجورایی ریده ترین و بهترین روزایی زندگیم بود
+جالبه به خودم میگفتم چرا با کسی دوست نمیشم
_تو دوستی نداری؟
+نه خب خانوادم فک میکردن من یه ادم خیلی عجیبم و همه ازم مترسین بخاطر همین منو گذاشتن پرورشگاه و خب اونجا همه بهم حرف میزدن که تو یه روانی هستی و کلی فحش های بدتر و بگم که لنا اولین دوستم بود
_واو جالبه و غمیگین
+یجورایی
_هی فقط میشه یه خواهش ازت بکنم
+بگو
_امم خب من زیاد از سوکا خوشم نمیاد میشه که فقط....به بچه ها بگی که زیاد نزارن منو به خودش نردک کنه
+اهام اوک
*رسیدن به کلبه سوکا که وسط جنگل بود*
*علامت سوکا ¥ *
¥واو ببین کی امده پیشم... تهیونگ جونم
_سلام... سوکا
¥اممم چطوری... چه عجب یه سرم به من زدی
&روشا یه درخواست ازت داشتیم
¥واو جونگکوک خوبی.... خب بگو
×خب راستش این دوست ما داخل خونه انجلا زندانی شده
¥انجلا؟ اون ادم خطرناکیه و من فقط سر یه چیز میتونم کمکتون کنم اونم.... تهیونگ رو بدین بهم
p=6
+شت
_خب
+خب که چی چرا از همون اول نگفتی
_چون نمیتونستم
+خیلی بدی اصلا من باهات قهرم
_چرا
+...
&همون لجباز همیشگی
~واقعا برام جالبه که چرا هیچ تغیری نمیکنه
٪واقعا اگر یک بار دیگه بشه به اون روز برگردیم
×خب نظرتون چیه بریم پیش سوکا
_نه
&شاید
٪جذابه عررر اره
~جون
+لعنت بر شیطون منم پایم بریم
_تو غلط کردی
+من غلط کردم؟(کفشمو دراوردم و پرت کردم که قشنگ خورد تو صورتش)
_اییی.... چرا میزنی؟
+چون تو گوه میخوری به من دستور میدی
_من باورم نمیشه این روشا باشه
+باید بشه
&تهیونگ الان وقت نداریم باید بریم پیش سوکا
_من پیش اون دختره نچسب نمیام
&باید بیای
_نمیخوام بیام و نمیای
*همشون دارن میرن پیش سوکا*
_اقا سوکا هیچ کاری نمیتونه بکنه
&حالا شاید تونست
×تهیونگ خودت میدونی که سوکا از این چیزا سر درمیاره توهم بخاطر روشیت یکم خودتو لوس کن
_عه فقط من بهش میگفتم روشیم
+به کی میگفتی؟
_به تو چه نچسب
+روشیت کی
_نمیگم
&تهیونگ چرا بهش نمیگی
_نچ نمیگم چون پرو میشه
+نمیشم بگو
_بعدا میگم
+الان؟
_نه
+الان چی؟
_نه
+الان؟
_نه
*این بحث ادامه دارد*
+خسته شدم انقدر گفتم بگو روشیت کیه
~خو نمیخاد بگه عه مغزم سوت کشید
٪راس میگه خو
&ا.ت انقدر گفتی الان فکت درد نمیکنه
×ا.ت یجوری تلافی کنم که نفهمی
_نمیخام بگم دگی
+بدجنس
*همینجوری که راه میرن سوفی و ماریا و جونگکوک و رزی تهیونگ و ا.ت رو مینذازن جلو تا باهم حرف بزنن*
+یکم از خودم یا همون روشا میگی
_امم خب اون یه ادم خیلی خیلی لجباز خیلی خیلی لوس و خیلی خیلی یه دنده بود ولی خب یجورایی بچه خوبی بود بچه ای بود که هیچکس مثل اون نمیشد و خب از وقتی دوست شدیم یجورایی ریده ترین و بهترین روزایی زندگیم بود
+جالبه به خودم میگفتم چرا با کسی دوست نمیشم
_تو دوستی نداری؟
+نه خب خانوادم فک میکردن من یه ادم خیلی عجیبم و همه ازم مترسین بخاطر همین منو گذاشتن پرورشگاه و خب اونجا همه بهم حرف میزدن که تو یه روانی هستی و کلی فحش های بدتر و بگم که لنا اولین دوستم بود
_واو جالبه و غمیگین
+یجورایی
_هی فقط میشه یه خواهش ازت بکنم
+بگو
_امم خب من زیاد از سوکا خوشم نمیاد میشه که فقط....به بچه ها بگی که زیاد نزارن منو به خودش نردک کنه
+اهام اوک
*رسیدن به کلبه سوکا که وسط جنگل بود*
*علامت سوکا ¥ *
¥واو ببین کی امده پیشم... تهیونگ جونم
_سلام... سوکا
¥اممم چطوری... چه عجب یه سرم به من زدی
&روشا یه درخواست ازت داشتیم
¥واو جونگکوک خوبی.... خب بگو
×خب راستش این دوست ما داخل خونه انجلا زندانی شده
¥انجلا؟ اون ادم خطرناکیه و من فقط سر یه چیز میتونم کمکتون کنم اونم.... تهیونگ رو بدین بهم
۹.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.