بد بوی مدرسه پارت 7
#بد_بوی_مدرسه
#part_7
"ا/ت"
جونگکوک و تهیونگ اومدن سمتمون..
جونگکوک:خوش اومدید دخترا
ا/ت:ممنون.....
تهیونگ:سولی حالت چطوره؟
سولی:ممنون خوبم
سولی جام شراب تو دستش بود و داشت میخورد ک یه نفر از پشت بهش برخورد کرد و شراب ریخت رو لباسش..
تهیونگ رو به طرف:یاااا کوری مگه
سولی:اشکالی نداره... توالت کجاست؟؟
تهیونگ:با من بیا بهت نشونش میدم...
تهیونگ و سولی رفتن داخل من و کوک تنها موندیم
ا/ت:کوک چقدر مشروب خوردی ک نمیتونی رو پاهات وایسی؟؟؟
کوک:من حالم خوبم کی گفته مشروب خوردم؟؟؟
ا/ت:معلومه نمیتونی حرف بزنی...
کوک:ننن 3تا شیشه بیشتر نخوردم..
ا/ت:یااا 3تا شیشههههه چخبرتههه
کوک:اینارو ولش تو مجبور بودی این لباسو بپوشی؟؟؟
ا/ت:آره سولی مجبورم کرد ولی ب ت چ مگه چشه؟؟؟
کوک:چشه؟؟ نمیبینی همه نگاها رو توعه
ا/ت:مهم نیست من میرم دنبال سولی
"تهیونگ"
سولی و ا/ت اومدن هر دوشون خیلی خوشگل شده بودن..
با کوک رفتیم سمتشون ک خوش آمد بگیم
بعد یه مرد با سولی برخورد کرد و شراب تو دستش ریخت رو لباسش
منم سولی رو بردم توالت کمکش کنم
چرا این دختر انقد هاته..
جلو اینه بود داشت لباسشو تمیز میکرد..
رفتم دستشو گرفتم چسبوندمش ب دیوار چون دیگه نمیتونستم مقاومت کنم
سولی:تهیونگ چیکار میکنی حالت خوبه؟ فک کنم مستی...
تهیونگ :حالممم عالیه.. آره مستم و نمیتونم خودمو کنترل کنم...
سولی:چی میگی بیا یه آبی بزن ب صورتت
تهیونگ :سولی... من میدونی؟
سولی:چیو میدونم؟؟چیو باید بدونم؟؟
تهیونگ:من از روزی ک دیدمت عاشقت شدم....
سولی:تهیونگ تو حالت خوب نیست نمیفهمی چی میگی..
تهیونگ:میفهمم چی میگم.. میگم توعه لعنتی رو دوست دارم میفهمی ولی تو منو پس زدی(با داد)
سولی:آروم باش تهیونگ.. من تورو پس نزدم.. فقط.....
تهیونگ:فقط چی ها؟؟ فقط چی؟؟؟(با داد)
سولی:فقط میترسیدم
تهیونگ:از چی میترسیدی؟؟
سولی:از چیزی ک بالاخره سرم اومد..
تهیونگ:یا میگی یا کاری میکنم بگی.... چی سرت اومد از چی میترسیدی؟
سولی:از.......
یوهاهاها خماری🤌😂
شرطا
20لایک
25تا کامنت
95تاعم فالو
بابای🥱
#part_7
"ا/ت"
جونگکوک و تهیونگ اومدن سمتمون..
جونگکوک:خوش اومدید دخترا
ا/ت:ممنون.....
تهیونگ:سولی حالت چطوره؟
سولی:ممنون خوبم
سولی جام شراب تو دستش بود و داشت میخورد ک یه نفر از پشت بهش برخورد کرد و شراب ریخت رو لباسش..
تهیونگ رو به طرف:یاااا کوری مگه
سولی:اشکالی نداره... توالت کجاست؟؟
تهیونگ:با من بیا بهت نشونش میدم...
تهیونگ و سولی رفتن داخل من و کوک تنها موندیم
ا/ت:کوک چقدر مشروب خوردی ک نمیتونی رو پاهات وایسی؟؟؟
کوک:من حالم خوبم کی گفته مشروب خوردم؟؟؟
ا/ت:معلومه نمیتونی حرف بزنی...
کوک:ننن 3تا شیشه بیشتر نخوردم..
ا/ت:یااا 3تا شیشههههه چخبرتههه
کوک:اینارو ولش تو مجبور بودی این لباسو بپوشی؟؟؟
ا/ت:آره سولی مجبورم کرد ولی ب ت چ مگه چشه؟؟؟
کوک:چشه؟؟ نمیبینی همه نگاها رو توعه
ا/ت:مهم نیست من میرم دنبال سولی
"تهیونگ"
سولی و ا/ت اومدن هر دوشون خیلی خوشگل شده بودن..
با کوک رفتیم سمتشون ک خوش آمد بگیم
بعد یه مرد با سولی برخورد کرد و شراب تو دستش ریخت رو لباسش
منم سولی رو بردم توالت کمکش کنم
چرا این دختر انقد هاته..
جلو اینه بود داشت لباسشو تمیز میکرد..
رفتم دستشو گرفتم چسبوندمش ب دیوار چون دیگه نمیتونستم مقاومت کنم
سولی:تهیونگ چیکار میکنی حالت خوبه؟ فک کنم مستی...
تهیونگ :حالممم عالیه.. آره مستم و نمیتونم خودمو کنترل کنم...
سولی:چی میگی بیا یه آبی بزن ب صورتت
تهیونگ :سولی... من میدونی؟
سولی:چیو میدونم؟؟چیو باید بدونم؟؟
تهیونگ:من از روزی ک دیدمت عاشقت شدم....
سولی:تهیونگ تو حالت خوب نیست نمیفهمی چی میگی..
تهیونگ:میفهمم چی میگم.. میگم توعه لعنتی رو دوست دارم میفهمی ولی تو منو پس زدی(با داد)
سولی:آروم باش تهیونگ.. من تورو پس نزدم.. فقط.....
تهیونگ:فقط چی ها؟؟ فقط چی؟؟؟(با داد)
سولی:فقط میترسیدم
تهیونگ:از چی میترسیدی؟؟
سولی:از چیزی ک بالاخره سرم اومد..
تهیونگ:یا میگی یا کاری میکنم بگی.... چی سرت اومد از چی میترسیدی؟
سولی:از.......
یوهاهاها خماری🤌😂
شرطا
20لایک
25تا کامنت
95تاعم فالو
بابای🥱
۱۳.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.