پارت
پارت ۱۰
ویو کوک:
...دیگه یوری از شدت خستگی و درد خوابش برد منم کنارش خوابیدم
گوشیم زنگ خورد
ساعت ۱۲:۳۶دیقه بود اصلا حوصله ندتشتم پس قطعش کردم
به یوری که خواب بود نگاه کردم
شبیه فرشته ها بود خیلی خوشگل خوابیده بود
داشتم میرفتم حمام که
کم کم چشماش تکون خورد و بیدار شد
بیدار شد
به اطرافش نگاه کرد و بعد به من و بعد به ملافه خونی
هوم!!؟؟اون دختر بود من پر.دش رو زدم
چرا نفهمیدم
بهش نگاه کردم که دیدم زد زیر گریه
نفس عمیقی کشیدم رفتم سمتش و براید استایل بغلش کردم
انگار خجالت کشید سرشو تو گردنم فرو کرد و یه دستشو رو رو سینه من و اون یکی دستشو رو سینه خودش گذاشت
رفتیم تو حموم گذاشتمش تو وان و اب گرم رو باز کردم
بعد اینکه شستمش یه حوله دورش پیچیدم برای استایل بقلش کردم و رو تخت گذاشتمش خودمم رفتم حمام کردم لباسام رو پوشیدم
تو کمدم چون فک میکردم لازم شه چند تا لباس زیر زنونه خریدم گذاشتم
از تو کمدم یه دست لباس زیر و یکی از تیشرت ام و یه شلوار در اوردم و تنش کردم و دوباره کنارش خوابیدم
ویو کوک:
...دیگه یوری از شدت خستگی و درد خوابش برد منم کنارش خوابیدم
گوشیم زنگ خورد
ساعت ۱۲:۳۶دیقه بود اصلا حوصله ندتشتم پس قطعش کردم
به یوری که خواب بود نگاه کردم
شبیه فرشته ها بود خیلی خوشگل خوابیده بود
داشتم میرفتم حمام که
کم کم چشماش تکون خورد و بیدار شد
بیدار شد
به اطرافش نگاه کرد و بعد به من و بعد به ملافه خونی
هوم!!؟؟اون دختر بود من پر.دش رو زدم
چرا نفهمیدم
بهش نگاه کردم که دیدم زد زیر گریه
نفس عمیقی کشیدم رفتم سمتش و براید استایل بغلش کردم
انگار خجالت کشید سرشو تو گردنم فرو کرد و یه دستشو رو رو سینه من و اون یکی دستشو رو سینه خودش گذاشت
رفتیم تو حموم گذاشتمش تو وان و اب گرم رو باز کردم
بعد اینکه شستمش یه حوله دورش پیچیدم برای استایل بقلش کردم و رو تخت گذاشتمش خودمم رفتم حمام کردم لباسام رو پوشیدم
تو کمدم چون فک میکردم لازم شه چند تا لباس زیر زنونه خریدم گذاشتم
از تو کمدم یه دست لباس زیر و یکی از تیشرت ام و یه شلوار در اوردم و تنش کردم و دوباره کنارش خوابیدم
- ۵.۷k
- ۱۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط