فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۸۷
[ویو هارین]
برگشتم نگاه جونگ کوک کردم مشکوک نگام می کرد
هارین: چیه
جونگ کوک: باز چه گندی می خواید بزنید
هارین: چیز خاصی نیست....میگم جونگ کوک یادت بهم یک گوشی دادی
که فقط شماره خودت داخلش بود اون پیشه من خب الان شماره هاجون می خوام میشه شمارش بدی
اخم کرد
جونگ کوک: خجالت نمی کشی از دوست پسرت شماره پسر می خوای
با دست کوبیدم
داخل بازوش
هارین: فقط می خواستم باهاش هماهنگ بشم
خندید گفت
جونگ کوک: باشه شوخی کردم
و شمارش بهم داد
بعد چند مین شام خوردیم
جونگ کوک کار داشت رفت اتاق کارش
منم به سمت اتاقم رفتم
و با پوشیدن لباس راحتی روی تخت دراز شدم
ذهنم درگیر بود
ساعت ها گذشت ولی خوابم نمی برد ساعت ۱ شب بود
از اتاق خارج شدم
نور کمی از اتاق کار جونگ کوک می یو مد
نکنه هنوز داره کار می کنه ؟
نزدیک در شدم و در باز کردم هنوز داشت کار می کرد
وارد اتاق کامل شدم
متوجه من شد...
رفتم دقیقا کنارش ایستادم
هارین: چرا هنوز کار می کنی
جونگ کوک: پرونده های مهمی هست...برو بخواب