فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۸۸
[ویو هارین]
هارین: نمی خوام...یکم استراحت کن
عینک مطالعه اش در آورد
و با نگاهی سر تا پام آنالیزم کرد
دستش انداخت دور کمرم...و تو یک حرکت روی پاهاش نشوندم
جونگ کوک: بچه خوشگل من چرا نخوابیدی
با حالت لوس گفتم
هارین: ذهنم درگیر بود
گونم بوسید
جونگ کوک: چی شده خوشگلم ؟
هارین: چیز خاصی نیست.... راستی دلم برای پدر بزرگم تنگ شده
قطره اشکی از چشمام افتاد
وا چرا گریه می کنم ؟
شاید بخاطر حس تنهایم ؟
اشکام تند تند جاری می شد... نمی تونستم کنترلش کنم
جونگ کوک: چی شد خوشگلم...
با دستاش اشکام پاک کرد ولی مگه فایده داشت
تند تند اشک از چشمام جاری می شد
محکم بغلش کردم
سرم رو شونه و گریه می کردم
با دست آروم کمرم نوازش می کرد
جونگ کوک: گریه نکن خودم می برمت پیش پدربزرگت
هارین: درونم حس پوچی هست که هیچوقت نداشتم.... حس که همه من نخواستن داره دیوونم می کنه
هارین: من..من آدم بدی نیستم.... ببخشید تو هم دارم اذیت می کنم

سرم از روی شونه اش در آورد و صورتم قاب کرد
جونگ کوک: من دوست دارم....من پیشتم.. هیچوقت تو رو اذیت نمی کنم
دیدگاه ها (۲)

فرشته کوچولو من پارت ۸۹[ویو هارین]و آروم لبم بوسید ایندفعه ا...

فرشته کوچولو من پارت ۹۰ [ویو هارین]هاجون:خب ما بریم هاجون رف...

فرشته کوچولو من پارت ۸۷ [ویو هارین]برگشتم نگاه جونگ کوک کردم...

فرشته کوچولو من پارت ۸۶ [ویو هارین]هاجون: برام جورش کن خندید...

ارمان عشق و نفرت پارت 5صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پ...

black flower(p,307)

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁴ می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط