فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۸۹
[ویو هارین]
و آروم لبم بوسید
ایندفعه اون بغلم کرد
و نوازش وار موهام نوازش می کرد
حس درد قلبم داشت دیوونم می کرد
ولی این آرامش یک چیز دیگه بود
چشمام داشت تار می شد که کم کم خوابم برد
[ویو جونگ کوک]
هارین خوابش برد
این دختر تحمل این همه درد نداره
اگر منم بهش آسیب بزنم نابود میشه.... ولی چه کنم
متاسفم هارین هر چقدر دوست داشته باشم
ولی این باعث نمیشه که تو رو نزارم کنار
روی تختش گذاشتم از اتاق خارج شدم
[ویو فردا ]
[ویو هارین]
قرار شد امروز همراه هاجون به دیدن لینا بریم
الان ساعت ۵ بعد از ظهر بود
حاضر شدم
هاجون با کلی بدبختی جونگ کوک راضی کرد
که بریم بیرون ولی خب
بعد از انجام تمام کارام به سمت طبقه پایین رفتم
هاجون اومده بود
جونگ کوک نشسته بود
هاجون: جوجه بریم
جونگ کوک: شما دارید چیکار می کنید
هارین: چیز خاصی نیست... نگران نباش
پارت ۸۹
[ویو هارین]
و آروم لبم بوسید
ایندفعه اون بغلم کرد
و نوازش وار موهام نوازش می کرد
حس درد قلبم داشت دیوونم می کرد
ولی این آرامش یک چیز دیگه بود
چشمام داشت تار می شد که کم کم خوابم برد
[ویو جونگ کوک]
هارین خوابش برد
این دختر تحمل این همه درد نداره
اگر منم بهش آسیب بزنم نابود میشه.... ولی چه کنم
متاسفم هارین هر چقدر دوست داشته باشم
ولی این باعث نمیشه که تو رو نزارم کنار
روی تختش گذاشتم از اتاق خارج شدم
[ویو فردا ]
[ویو هارین]
قرار شد امروز همراه هاجون به دیدن لینا بریم
الان ساعت ۵ بعد از ظهر بود
حاضر شدم
هاجون با کلی بدبختی جونگ کوک راضی کرد
که بریم بیرون ولی خب
بعد از انجام تمام کارام به سمت طبقه پایین رفتم
هاجون اومده بود
جونگ کوک نشسته بود
هاجون: جوجه بریم
جونگ کوک: شما دارید چیکار می کنید
هارین: چیز خاصی نیست... نگران نباش
- ۷.۸k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط