چند پارتی. کوک ( ۲ )
چند پارتی. کوک ( ۲ )
_اگه دوباره اینجا ببینمت ایندفعه زیر خواب منی
دستشو از دور کمرم برداشت برگشتم که صورتشو
ببینم ولی پشت سرم نبود غیب شده بود اون یه روانیه که قصد اذیت و شکنجه کردن منو داره
با ترس رفتم سمت جسی که با بچه ها گرم گرفته بود شاید کوک جسی رو هم دیده باشه وای بدبخت شدیم
لونا : جسی
&بله
لونا : کوک اینجاست
&چی
لونا : باور کن اینجاست
&قیر ممکنه
لونا : اون اینجاست داشت لمسم میکرد
&وای نه
لونا : شاید تو رو هم دیده
&چی بهت گفت
لونا : گفت زود از اینجا برو
جسی وقت ندارم پاشو بریم
&باشه
جسی با بچه ها خدافظی کرد و رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت عمارتمون حرکت کردیم
کوک ادم عجیب و ترسناگیه که همه تو عمارت اخلاقشو میشناسن اون تنها پسر عمارته و تنها کسیه که میتونه بعد مرگ پدر بزرگ جاشو بگیره
خانواده ی ما میدونن کوک مافیاس چند سال پیش همه چی خوب بود تا اینکه کوک دیگه به چشم دختر عمو بهم نگاه نکرد اون همیشه با یه پوزخند ترسناک یا با یه نگاه معنی دار نگام میکنه بعضی وقتا انقد به بدنم نگاه میکنه که از خجالت آب میشم و حتا بعضی وقتا بدون اینکه کسی بفهمه شکنجم میکنه میخواستم این موضوع رو به خوانوادم بگم ولی بهم گفت
اگه یه کلمه صدا ازمت دربیاد بد تر از این رو سرت میارم همیشه ازش میترسم
بعد از چند دقیقه رسیدیم عمارت که جسی ماشینو پارک کرد و وارد عمارت شدیم که خانواده هامون دور هم جمع شده بودن و گرم صحبت بودن یه چیزی اینجا مشکوک بود رفتیم سمتشونو سلام کردیم که پدر بزرگ خیلی جدی و عصبی بود تا حالا پدر بزرگو اینطوری ندیده بودم
( علامت پدر بزرگ $ )
$ا/ت باید باهات حرف بزنم
بابای ا/ت : اما پدر
$نمیخوام حرفی بشنوم
لونا : چی شده
$ا/ت تو باید با کوک ازدواج کنی
لونا : چ.. چی داری میگی پدر بزرگ
$همینی که گفتم
لونا : واسه ی چی
$واسه اینکه میخوام یه وارث برای این عمارت داشته باشم
لونا : خب چرا منو کوک و انتخاب کردی
$چون باید پدر و مادر وارث هم فامیل باشن
لونا : خب این همه جئون هست چرا من
$میخوام وارث از بچه های پسرام باشه
من دیگه سنی برام نمونده بخاطر سرطانم فقط چند روز زنده م بعد من کوک جانشینم میشه من میخوام این جانشین برام وارث بیاره
خب خب نظراتتونو بگین ببینم ❤️
_اگه دوباره اینجا ببینمت ایندفعه زیر خواب منی
دستشو از دور کمرم برداشت برگشتم که صورتشو
ببینم ولی پشت سرم نبود غیب شده بود اون یه روانیه که قصد اذیت و شکنجه کردن منو داره
با ترس رفتم سمت جسی که با بچه ها گرم گرفته بود شاید کوک جسی رو هم دیده باشه وای بدبخت شدیم
لونا : جسی
&بله
لونا : کوک اینجاست
&چی
لونا : باور کن اینجاست
&قیر ممکنه
لونا : اون اینجاست داشت لمسم میکرد
&وای نه
لونا : شاید تو رو هم دیده
&چی بهت گفت
لونا : گفت زود از اینجا برو
جسی وقت ندارم پاشو بریم
&باشه
جسی با بچه ها خدافظی کرد و رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت عمارتمون حرکت کردیم
کوک ادم عجیب و ترسناگیه که همه تو عمارت اخلاقشو میشناسن اون تنها پسر عمارته و تنها کسیه که میتونه بعد مرگ پدر بزرگ جاشو بگیره
خانواده ی ما میدونن کوک مافیاس چند سال پیش همه چی خوب بود تا اینکه کوک دیگه به چشم دختر عمو بهم نگاه نکرد اون همیشه با یه پوزخند ترسناک یا با یه نگاه معنی دار نگام میکنه بعضی وقتا انقد به بدنم نگاه میکنه که از خجالت آب میشم و حتا بعضی وقتا بدون اینکه کسی بفهمه شکنجم میکنه میخواستم این موضوع رو به خوانوادم بگم ولی بهم گفت
اگه یه کلمه صدا ازمت دربیاد بد تر از این رو سرت میارم همیشه ازش میترسم
بعد از چند دقیقه رسیدیم عمارت که جسی ماشینو پارک کرد و وارد عمارت شدیم که خانواده هامون دور هم جمع شده بودن و گرم صحبت بودن یه چیزی اینجا مشکوک بود رفتیم سمتشونو سلام کردیم که پدر بزرگ خیلی جدی و عصبی بود تا حالا پدر بزرگو اینطوری ندیده بودم
( علامت پدر بزرگ $ )
$ا/ت باید باهات حرف بزنم
بابای ا/ت : اما پدر
$نمیخوام حرفی بشنوم
لونا : چی شده
$ا/ت تو باید با کوک ازدواج کنی
لونا : چ.. چی داری میگی پدر بزرگ
$همینی که گفتم
لونا : واسه ی چی
$واسه اینکه میخوام یه وارث برای این عمارت داشته باشم
لونا : خب چرا منو کوک و انتخاب کردی
$چون باید پدر و مادر وارث هم فامیل باشن
لونا : خب این همه جئون هست چرا من
$میخوام وارث از بچه های پسرام باشه
من دیگه سنی برام نمونده بخاطر سرطانم فقط چند روز زنده م بعد من کوک جانشینم میشه من میخوام این جانشین برام وارث بیاره
خب خب نظراتتونو بگین ببینم ❤️
۲۱.۱k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.