عشقممنوعه
#عشق_ممنوعه
#پارت_۱۷
من پشتم به درخت بود و و شایان روبه روم و چسبیده بهم بود و جوری که سرش چند سانت باهام فاصله داشت
_هلن
تو ستایش یه خواهش واقعی رو حس میکردم
_هلن چرا وقتی کنارتم نمیتونم این حس لعنتی که یهو به سراغم میاد رو کنار بزنم
_رفت؟
_کی رفت؟
_روباهه
خنده واقعی کرد
_هلن من چی میگم تو چی میگی
_خوب فکرکنم الان بتونی بری عقب تر حالا که روباهه رفت
شایان اصلا یک قدم هم عقب نرفت
_هلن تو داری دیوونم میکنی
صداش خش دار و خمار بود
_عصبانیت لبخندت نگات همش همه تو همه تو منو دیوونه میکنه
_شایان
دستمو رو قفسه سینش گذاشتم که یکمبدمش عقب اما مثل مجسمه اصلا یه ذره هم عقب نرفت
_شایان این اشتباهه
_میدونم میدونم اما من این اشتباه رو دوست دارم هلن
اگه توام مثل من از اشتباه کردن نمیترسی
انگار اون همه بهم چسبیده بودیم کافی نبود که خودشو بیشتر بهم نزدیک کردم و تو چشمام نگاه کرد
بعد یه نگاه به لبم انداخت و آب دهنش و قورت داد و من به وضوح بالا پایین شدن سیب گلوش رو دیدم...
#پارت_۱۷
من پشتم به درخت بود و و شایان روبه روم و چسبیده بهم بود و جوری که سرش چند سانت باهام فاصله داشت
_هلن
تو ستایش یه خواهش واقعی رو حس میکردم
_هلن چرا وقتی کنارتم نمیتونم این حس لعنتی که یهو به سراغم میاد رو کنار بزنم
_رفت؟
_کی رفت؟
_روباهه
خنده واقعی کرد
_هلن من چی میگم تو چی میگی
_خوب فکرکنم الان بتونی بری عقب تر حالا که روباهه رفت
شایان اصلا یک قدم هم عقب نرفت
_هلن تو داری دیوونم میکنی
صداش خش دار و خمار بود
_عصبانیت لبخندت نگات همش همه تو همه تو منو دیوونه میکنه
_شایان
دستمو رو قفسه سینش گذاشتم که یکمبدمش عقب اما مثل مجسمه اصلا یه ذره هم عقب نرفت
_شایان این اشتباهه
_میدونم میدونم اما من این اشتباه رو دوست دارم هلن
اگه توام مثل من از اشتباه کردن نمیترسی
انگار اون همه بهم چسبیده بودیم کافی نبود که خودشو بیشتر بهم نزدیک کردم و تو چشمام نگاه کرد
بعد یه نگاه به لبم انداخت و آب دهنش و قورت داد و من به وضوح بالا پایین شدن سیب گلوش رو دیدم...
- ۲.۳k
- ۲۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط