عشقممنوعه

#عشق_ممنوعه
#پارت_۱۵

که حس کردم دلم هری ریخت و گفتم:

_نه نه نه نه حالا باید چیکار کنیم گوشی همراه من نیست تو گوشی اوردی؟

_اره اره آوردم بزار زنگ بزنم مامانم

گوشیشو درآورد و تا خواست زنگ بزنه اخماش رفت توهم

_گندش بزنن لعنتی آنتن نمیده

کپ کردم حالا باید چیکار میکردیم احتمالا الان باید ساعت ۳ و نیم یا ۴ صبح می بود و مامانم اینا ساعت ۹ بیدار میشن ۵ ساعت باید چیکار میکردیم

با عصبانیت روبه شایان و با صدای بلند غریدم

_ای لعنت بهت شایان همش تقصیر توعه که گم‌شدیم

_تقصیر من من؟ مگه من مثل گاو سرمو انداختم پایین رامو کشیدم رفتم

_هوییی گاو خودتیی درست حرف بزنا نزار بزنم تو گوشت هاا

یه دفعه فهمید چی گفته که گفت:

_اه هلن عصاب برای آدم نمیزاری

_شایان فکر نکن مثل دوستاتم هرچی بهشون حرف میزنی هیچی نمیگن مثل لال ها هیچی نمیگن من زر زر کنی جوابت میدم هاا
اصلا تو چرا دنبال من اومدی چرا اومدی هااا

_من اگه نمیومدم الان اینجا تک و تنها بودی باید میزدی تو سر خودت خوب شد حداقل یه مرد کنارته خداروشکر بکن

_من مرد پرت نمیخوام

_چرا مگا مردا چه مشکلی دارن؟

_من احتیاجی به هیچ مردی ندارم خودم یه پا شیرمردی هستم واسه خودم

_هلن چرا نمیگی ترسیدی ولی به روی خودت نمیاری

صورتم از حرص قرمز شد و گر گرفتم و خواستم جوابشو بدم که...
دیدگاه ها (۶)

#عشق_ممنوعه #پارت_۱۶قرمز شدم و صورت گر گرفت و خواستم جوابشو ...

#عشق_ممنوعه #پارت_۱۷ من پشتم به درخت بود و و شایان روبه روم ...

#عشق_ممنوعه#پارت_۱۴از کنارش رد شدم و به طرف باغ رد شدم که پش...

#عشق_ممنوعه#پارت_۱۳وقتی ‌کارش تموم شد گفت:_طناز لعنتی هی بهم...

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

پارت:۵ (پیوند اجباری)

پارت ۲ یک ماه برای ۷ آسمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط