عشقممنوعه
#عشق_ممنوعه
#پارت_۱۸
تو چشمام نگاه کرد و بعد به لبام زل زد و آب دهنش رو قورت داد و من به وضوح بالا پایین شدن سیب گلوش رو دیدم
سرشو به سرم نزدیک کرد و قبل اینکه من وقت بکنم و حرفی بزنم لباش رو روی لبام کوبید
چشمام درشت شد و اما شایان چشماش رو بسته بود و به بوسیدنش ادامه میداد
بعد دید من همراهی نمیکنم چشماشو باز کرد و من فکر کردم منصرف میشه و عقب میکشی اما دستشو انداخت پشت کمرم و محکم منو به خودش چسبوند و با حرارت بیشتری بوسید
من دوستش داشتم اما نمیدونم چرا الان داشتم پسش میزدم
ممکن بود دیگه این لحظه هیچ وقت برام پیش نیاد و من سال ها بود که عاشق شایان بودم و بار ها این صحنه رو تو مکان های مختلف برای خودم تجسم کرده بودم پس چرا الان همراهی نمی کردم؟
دلم رو به دریا زدم و دستمو دور گردنش حلقه کردم و همراهی کردم
اول آروم می بوسید بعد با ولع بیشتری شروع کرد و من حتی فرصت نداشتم بینش نفس بکشم
احساس میکردم درونمم کوه آتشفشان فعال داره فوران میکنه
فقط بوسه شایان گفت:
_اشتباهه خیلی هم اشتباهه
بعد با ولع بیشتری دوباره ادامه داد
_شایان تو قراره ازدواج کنی
_هنوز هیچی مشخص نیست
_شایان ول کن نکن باعث میشی بهت وابسته بشم بعد ولم میکنی میری با زن آیندت
_همین حسودی کردنات باعث میشه دیوونه تر بشم
لباشو با شدت رو لبام کوبید و صدای ناله ام دراومد و اما اون بدون توجه به من فقط ادامه داد
حس کردم الانه که از بی هوایی خفه بشم و بار اولم بود که یکیو میبوسیدم و فقط تو فیلم ها دیده بودم و اصلا نمیتونستم نفس بکشم
یهو با تمام قدرتی که داشتم دستم رو روی سینه شایان کوبیدم و محکم به عقب هولش دادم و...
#پارت_۱۸
تو چشمام نگاه کرد و بعد به لبام زل زد و آب دهنش رو قورت داد و من به وضوح بالا پایین شدن سیب گلوش رو دیدم
سرشو به سرم نزدیک کرد و قبل اینکه من وقت بکنم و حرفی بزنم لباش رو روی لبام کوبید
چشمام درشت شد و اما شایان چشماش رو بسته بود و به بوسیدنش ادامه میداد
بعد دید من همراهی نمیکنم چشماشو باز کرد و من فکر کردم منصرف میشه و عقب میکشی اما دستشو انداخت پشت کمرم و محکم منو به خودش چسبوند و با حرارت بیشتری بوسید
من دوستش داشتم اما نمیدونم چرا الان داشتم پسش میزدم
ممکن بود دیگه این لحظه هیچ وقت برام پیش نیاد و من سال ها بود که عاشق شایان بودم و بار ها این صحنه رو تو مکان های مختلف برای خودم تجسم کرده بودم پس چرا الان همراهی نمی کردم؟
دلم رو به دریا زدم و دستمو دور گردنش حلقه کردم و همراهی کردم
اول آروم می بوسید بعد با ولع بیشتری شروع کرد و من حتی فرصت نداشتم بینش نفس بکشم
احساس میکردم درونمم کوه آتشفشان فعال داره فوران میکنه
فقط بوسه شایان گفت:
_اشتباهه خیلی هم اشتباهه
بعد با ولع بیشتری دوباره ادامه داد
_شایان تو قراره ازدواج کنی
_هنوز هیچی مشخص نیست
_شایان ول کن نکن باعث میشی بهت وابسته بشم بعد ولم میکنی میری با زن آیندت
_همین حسودی کردنات باعث میشه دیوونه تر بشم
لباشو با شدت رو لبام کوبید و صدای ناله ام دراومد و اما اون بدون توجه به من فقط ادامه داد
حس کردم الانه که از بی هوایی خفه بشم و بار اولم بود که یکیو میبوسیدم و فقط تو فیلم ها دیده بودم و اصلا نمیتونستم نفس بکشم
یهو با تمام قدرتی که داشتم دستم رو روی سینه شایان کوبیدم و محکم به عقب هولش دادم و...
- ۴.۳k
- ۲۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط