قهوه ی تلخ
"قهوه ی تلخ"
P3
"ویو ا.ت"
یهو پام به صندلی خورد و افتادم اما بعدش سریع تو هوا معلق شدم حسش
حسش جوری بود که انگار یکی منو گرفته بود
اما کی؟
"ویو جونگ کوک"
ا.ت داشت اروم میرفت که ماش به صندلی گیر میکنه منم سریع رفتم و گرفتمش اما بیهوش بود بعدش سوار ماشینم کردمش و بردمش بیمارستان
ا.ت وقتی بیدار میشه میبینه تو بیمارستانه
ا.ت بهوش اومدی؟حالت چطوره؟
ا.ت روبه جونگ کوک کرد و گفت مرسی که منو اوردی اینجا
جونگ کوک هم گفت قابلی نداشت مادام
بعد از دو روز ا.ت از بیمارستان مرخص شد
اما کجا رفت؟
خونه ی جونگ کوک
جونگ کوک یه لحظه میای؟
بعد از گفتن این حرف از ا.ت جونگ کوک سریع اومد سمت ا.ت
جانم پرنسس؟
ا.ت دست جونگ کوک رو میگیره و میگه
تو یه قهوه ی تلخی ولی من عاشقتم
جونگ کوک هم لب ا.ت رو میبوسه و میگه
تو هم اون شکلات کنارشی که همیشه بهش نیاز دارم
پایان♡
P3
"ویو ا.ت"
یهو پام به صندلی خورد و افتادم اما بعدش سریع تو هوا معلق شدم حسش
حسش جوری بود که انگار یکی منو گرفته بود
اما کی؟
"ویو جونگ کوک"
ا.ت داشت اروم میرفت که ماش به صندلی گیر میکنه منم سریع رفتم و گرفتمش اما بیهوش بود بعدش سوار ماشینم کردمش و بردمش بیمارستان
ا.ت وقتی بیدار میشه میبینه تو بیمارستانه
ا.ت بهوش اومدی؟حالت چطوره؟
ا.ت روبه جونگ کوک کرد و گفت مرسی که منو اوردی اینجا
جونگ کوک هم گفت قابلی نداشت مادام
بعد از دو روز ا.ت از بیمارستان مرخص شد
اما کجا رفت؟
خونه ی جونگ کوک
جونگ کوک یه لحظه میای؟
بعد از گفتن این حرف از ا.ت جونگ کوک سریع اومد سمت ا.ت
جانم پرنسس؟
ا.ت دست جونگ کوک رو میگیره و میگه
تو یه قهوه ی تلخی ولی من عاشقتم
جونگ کوک هم لب ا.ت رو میبوسه و میگه
تو هم اون شکلات کنارشی که همیشه بهش نیاز دارم
پایان♡
- ۵.۳k
- ۳۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط