قهوه ی تلخ پارت ۶
قهوه ی تلخ پارت ۶
که یهو.... در باز شد اون نمیدونم کی بود همون یارو قاتله اومد و نشست کنار تختم من بگم اروم تر شدم ولی میلرزیدم جوری که احساس میکردم منو هم الان مث اون دختره میکشه ترسو تو بدنم بیشتر کرد که گفت
ج. خوبی
ا. اوهوم(بغض و صدای گرفته)
ج. مطمعنی؟
ا. اوم(اروم و گرفته)
ج. خب ببین میدونم نتونستیم در موقعیت درستی با هم اشناشیم ولی.......
ج. شاید بتونیم با هم کنار بیایم مگه نه؟
ا. (لرزیدن و اروم شدن)
ج. هوم؟
ا. ش ش شاید (بغض) *سرشو فرو برد بین زانو هاش
ویو ا.ت
سرمو به ارومی گذاشتم بین زانو هام تا ارومتر شم و یهو یه حس ارامش بخشی بهم دست داد
ویو جیمین
وقتی دیدم رفت تو خودش نتونستم دووم بیارم و موهاشو نوازش کردم که برگشت و با حالت تعجبی نگام کرد
بعد چند مین که نگاهای خیرش تموم شد و گریه هاش تموم شد با صدای گرفته ای گفت
ا. ت ت ت
ج. ها؟
ا. تهیونگ با کی حرف میزد؟
ج. هیچی یه یارو ی دیونه بود مهم نیس
ا. ولی اون گفت میدونه کی مادر پدر اصلیمونو کشته
ج. گفتم که دیونه بود
که یهو
که یهو.... در باز شد اون نمیدونم کی بود همون یارو قاتله اومد و نشست کنار تختم من بگم اروم تر شدم ولی میلرزیدم جوری که احساس میکردم منو هم الان مث اون دختره میکشه ترسو تو بدنم بیشتر کرد که گفت
ج. خوبی
ا. اوهوم(بغض و صدای گرفته)
ج. مطمعنی؟
ا. اوم(اروم و گرفته)
ج. خب ببین میدونم نتونستیم در موقعیت درستی با هم اشناشیم ولی.......
ج. شاید بتونیم با هم کنار بیایم مگه نه؟
ا. (لرزیدن و اروم شدن)
ج. هوم؟
ا. ش ش شاید (بغض) *سرشو فرو برد بین زانو هاش
ویو ا.ت
سرمو به ارومی گذاشتم بین زانو هام تا ارومتر شم و یهو یه حس ارامش بخشی بهم دست داد
ویو جیمین
وقتی دیدم رفت تو خودش نتونستم دووم بیارم و موهاشو نوازش کردم که برگشت و با حالت تعجبی نگام کرد
بعد چند مین که نگاهای خیرش تموم شد و گریه هاش تموم شد با صدای گرفته ای گفت
ا. ت ت ت
ج. ها؟
ا. تهیونگ با کی حرف میزد؟
ج. هیچی یه یارو ی دیونه بود مهم نیس
ا. ولی اون گفت میدونه کی مادر پدر اصلیمونو کشته
ج. گفتم که دیونه بود
که یهو
۱۱.۷k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.