𝕡𝕒𝕣𝕥:¹¹
𝕡𝕒𝕣𝕥:¹¹
ا/ت: ته ته ببخشید که باعث ناراحتیت شدم البته یذره بهم حق بده هرکی دیگه هم جای من بود شکه میشد
باید خیلی زودتر بهم می گفتی که اینجوری نشه
تهیونگ:به یه شرط میبخشمت که بزاری امشب یکم یه کوچولو...
ا/ت:حرفشم نزن اصلا خوشم نمیاد
تهیونگ:باشه پس منم نمیبخشمت
ا/ت:نبخش به عنم
الانم خدانگهدار
از اتاق رفتم بیرون
تهیونگ:من که میدونم آخرش برمیگردی پیش خودم(با داد)
هه فکر کردی عمرا برگردم پسره پر رو خجالتم خوب چیزیه
داشتم همینطور با خودم حرف میزدم که دونفر تعقیبم میکردن اول گفتم شاید یه چند تا بدبخت مثل خودمن ولی وقتی پیچیدم تو یه خیابون دیگه که نمیدونم کجا میره دیدم هنوز تعقیبم میکنن
برگشتم سمتشون
ا/ت:چرا تعقیبم میکنین؟
که یهو یچیز سنگین خورد تو سرم قبل از اینکه بیهوش بشم یکی اومد جلوم گفت:کیم تهیونگ بالاخره قراره عذاب بکشی و بعد بیهوش شدم....
°تهیونگ°
چرا ا/ت نیومده دانشگاه یعنی چیزیش شده؟
آخه چرا الان دو روز دیگه دانشگاه تموم میشه
ای بابا
استاد:خب بچه ها کلاس تمومه فردا تعطیله کلاس نداریم
سریع بلند شدم و از دانشگاه رفتم بیرون سوار ماشین شدم و رفتم ببینم که چی شده
تلفنم شروع کرد به زنگ زدن
این دیگه کیه ؟
جواب دادم:الو؟
نامجون:اگه میخوای دوس دخترتو زنده ببینی بهتره به حرفام گوش کنی
تهیونگ:کیم نامجون عوضی با ا/ت چیکار داری؟
اون هیچکارست ولش کن
نامجون:عشق منم بی گناه بود
تهیونگ:نامجون اون میخواست تو رو بکشه تو داشتی گول محبتهای اونو میخوردی
من هیچوقت دوس ندارم عشق رفیقمو ازش بگیرم
نامجون:ولی گرفتی الانم من اونو از تو میگیرم تا بی حساب شیم
تهیونگ:نامجون توروخدا اینکارو نکن من چندین سال زحمت کشیدم تا بالاخره تونستم پیداش خواهش میکنم ازم نگیرش (با گریه)
نامجون:اهاااا پس این همون ا/تیه که ازش حرف میزدی؟
چه بهتر الان با یه تیر دو نشون میزنیم *قطع کرد*
تهیونگ:نامجون... نامجون... کیم نامجوننننن....
لوکیشن اونجایی که بود رو فرستاد
با سرعت هرچه تمام تر حرکت کردم به سمت کارخونه متروکه و .......
..................................................................
بمونید تو خماری تا من برگردم😁😁😁
ا/ت: ته ته ببخشید که باعث ناراحتیت شدم البته یذره بهم حق بده هرکی دیگه هم جای من بود شکه میشد
باید خیلی زودتر بهم می گفتی که اینجوری نشه
تهیونگ:به یه شرط میبخشمت که بزاری امشب یکم یه کوچولو...
ا/ت:حرفشم نزن اصلا خوشم نمیاد
تهیونگ:باشه پس منم نمیبخشمت
ا/ت:نبخش به عنم
الانم خدانگهدار
از اتاق رفتم بیرون
تهیونگ:من که میدونم آخرش برمیگردی پیش خودم(با داد)
هه فکر کردی عمرا برگردم پسره پر رو خجالتم خوب چیزیه
داشتم همینطور با خودم حرف میزدم که دونفر تعقیبم میکردن اول گفتم شاید یه چند تا بدبخت مثل خودمن ولی وقتی پیچیدم تو یه خیابون دیگه که نمیدونم کجا میره دیدم هنوز تعقیبم میکنن
برگشتم سمتشون
ا/ت:چرا تعقیبم میکنین؟
که یهو یچیز سنگین خورد تو سرم قبل از اینکه بیهوش بشم یکی اومد جلوم گفت:کیم تهیونگ بالاخره قراره عذاب بکشی و بعد بیهوش شدم....
°تهیونگ°
چرا ا/ت نیومده دانشگاه یعنی چیزیش شده؟
آخه چرا الان دو روز دیگه دانشگاه تموم میشه
ای بابا
استاد:خب بچه ها کلاس تمومه فردا تعطیله کلاس نداریم
سریع بلند شدم و از دانشگاه رفتم بیرون سوار ماشین شدم و رفتم ببینم که چی شده
تلفنم شروع کرد به زنگ زدن
این دیگه کیه ؟
جواب دادم:الو؟
نامجون:اگه میخوای دوس دخترتو زنده ببینی بهتره به حرفام گوش کنی
تهیونگ:کیم نامجون عوضی با ا/ت چیکار داری؟
اون هیچکارست ولش کن
نامجون:عشق منم بی گناه بود
تهیونگ:نامجون اون میخواست تو رو بکشه تو داشتی گول محبتهای اونو میخوردی
من هیچوقت دوس ندارم عشق رفیقمو ازش بگیرم
نامجون:ولی گرفتی الانم من اونو از تو میگیرم تا بی حساب شیم
تهیونگ:نامجون توروخدا اینکارو نکن من چندین سال زحمت کشیدم تا بالاخره تونستم پیداش خواهش میکنم ازم نگیرش (با گریه)
نامجون:اهاااا پس این همون ا/تیه که ازش حرف میزدی؟
چه بهتر الان با یه تیر دو نشون میزنیم *قطع کرد*
تهیونگ:نامجون... نامجون... کیم نامجوننننن....
لوکیشن اونجایی که بود رو فرستاد
با سرعت هرچه تمام تر حرکت کردم به سمت کارخونه متروکه و .......
..................................................................
بمونید تو خماری تا من برگردم😁😁😁
۱۶.۰k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.