رمان مدرسه ی رویایی من
p²⁰
کوک : به چی میخندی؟!
آت : هیچی ولش...خنده....راستی شنیدم این مدرسه برا بابابزرگته؟!
کوک : ارع..
ویو بعد مدرسه
آت : مدرسه تموم شد رفتم سمت ماشین برگشتم سمت کوک که بهم چشمک زد و دستش رو بالا گرفت...منم ی لبخند زدم و سوار ماشین شدم و راه افتاد حدود ¹³ مین بعد رسید پیاده شدم و رفتم توی اتاقم و ی دوش ²⁰ مینی گرفتم و موهامو خشک کردم و حوله رو پوشیدم و رفتم طبقه ی پایین خدمتکارا توی اتاق های خودشون مشغول غذا خوردن بودن منم غذام رو خوردم و رفتم توی اتاق و ی روتین پوستی انجام دادم و به ساعت نگاه کردم ³ بود ی دست لباس پوشیدم و نشستم روی تخت و و تکالیفم رو انجام دادم و به ساعت نگاه انداختم ⁴ بود بلند شدم و موهامو حالت دادم و ی میکاپ کردم و اکسسوری انداختم و لباس پوشیدم (میزارم) و...
کوک : به چی میخندی؟!
آت : هیچی ولش...خنده....راستی شنیدم این مدرسه برا بابابزرگته؟!
کوک : ارع..
ویو بعد مدرسه
آت : مدرسه تموم شد رفتم سمت ماشین برگشتم سمت کوک که بهم چشمک زد و دستش رو بالا گرفت...منم ی لبخند زدم و سوار ماشین شدم و راه افتاد حدود ¹³ مین بعد رسید پیاده شدم و رفتم توی اتاقم و ی دوش ²⁰ مینی گرفتم و موهامو خشک کردم و حوله رو پوشیدم و رفتم طبقه ی پایین خدمتکارا توی اتاق های خودشون مشغول غذا خوردن بودن منم غذام رو خوردم و رفتم توی اتاق و ی روتین پوستی انجام دادم و به ساعت نگاه کردم ³ بود ی دست لباس پوشیدم و نشستم روی تخت و و تکالیفم رو انجام دادم و به ساعت نگاه انداختم ⁴ بود بلند شدم و موهامو حالت دادم و ی میکاپ کردم و اکسسوری انداختم و لباس پوشیدم (میزارم) و...
- ۱۰.۲k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط