مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

وقتی فراموشی

وقتی فراموشی
در غبار سرد خاطراتت گم شد،
من هنوز می‌رقصم
زیر باران بی‌رحم چشمانم..
با قدم‌هایی لرزان
روی خاک خیس‌خورده‌ی رویاهایم،
که زیر سایه‌های فاصله له شده‌اند..

قلبم را بی‌هیچ تردید
زیر قدم‌هایت بگذار،
نمی‌خواهم رویاهایم
در مهمانی سرد آرزوهای دور
خاک بخورند..
بگذار خودم دفنشان کنم،
با بنفشه‌های سیاه
نگاه لبریزم
که گواه زخمی است ،
هر روز تازه‌تر

...زیر برق سرد نور
من هنوز می‌رقصم
تنها،
در جشنی که بی دعوت وارد آن شدم...



-مآری
دیدگاه ها (۱)

نه تو می مـانی و نه انـدوه... و نه هیچیک از مردم این آبادی.....

داشتن تو وسوسه ای ست از جنس سقوط،و قلب من در رؤیای پرواز ......

تکه‌های گمشده‌ی روحم رامی‌خواهم دوبارهبه زنجیره‌ی قلبم گره ب...

باز هم سقوط کردمدر تاریکی‌ سرد و خاموش میانمان،گم شده در مه ...

.قامت ساقه ی نحیف رویاهایمزخمیِ خزانِ تهی از عشقی ست که رفت ...

3:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویلایستادم. صدای خش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط