من قانعم شبانه به خوابی ببینمت

من قانعم شبانه به خوابی ببینمت
اما فقط بیا که حسابی ببینمت

حسرت به دل شدم ،نگرانم شوی کمی
آن لحظه ای که در تب و تابی ببینمت

با من بگو چگونه تماشا کنم تو را؟
تنها به پشت شیشه قابی ببینمت؟

حالا کویر، مقصد من بی تو میشود
شاید تو را میان سرابی ببینمت

یک شب کنار برکه بیا ،پشت پرده ی
مخدوش و پرتلاطمِ آبی ببینمت

لیلی قصه ای و مرا نیست چاره ای
جز لابه لای کهنه کتابی ببینمت

ای مرغ عشق من نکند لحظه ای، دمی
مقهورِ پنجه های عقابی ببینمت

از زیر پای من، تو بکش چهارپایه را!
تا پشت حلقه های طنابی ببینمت!!
دیدگاه ها (۱)

من تشنه ی دیدار تو هستم تو چه هستیآیینه ی دیوار تو هستم  تو ...

NHبه جان هر چه شقایق که بی تو مردابمدر این حصار پر از غم نمی...

گرچه تمام بودنم گمشده در نبودنت غرق محال می شوم ، خام دوباره...

نشسته ای به قلبِ من، خیالِ پا شدن مکنتو جفتِ خوب قلبمی ، فکر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط