Lust for Love p deatheaters
𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 𝗅𝗎𝗌𝗍
Lust for Love p21 : deatheaters𝜗𝜚
هدفونت رو بزار گوشت، این اهنگ پیشنهادی رو پلی کن و با کرکتر های فن فیکمون همراه شو: Old money -Lana Del Rey🎧ྀི ( از پلتفرم هایی مثل اسپاتیفای و یوتیوب در دسترسه و همچنین میتونی از گوگل سرچ، و دانلودش کنی!)
دورا سری تکون داد و اوهومی زمزمه کرد.دست تام دور مچ دستش پیچیده شد و غافلگیرش کرد.
ضربان قلبش رفت بالا،شروع کرد به گزیدن لبش از سر خجالت و نگاهش روی تام ثابت نمیموند.
از جمعیت دور شدن.تام کنار دورا ایستاد و روی صورتش خم شد.دورا سرشو عقب برد وگرنه لباشون دوباره بههم برخورد میکرد.
صدای جیغی به گوش رسید و جفتشون برگشتن سمت صدا.افراد سیاه پوش از سر تا پا،با چوب جادو های نشونه گرفته شده سمت ماموران.
طلسم ها از همه طرف روانه میشدن و دوده های سبز،نقره ای و سفید به جا میذاشتن.
دستای قدرتمندی دور کمرش حلقه شدن.تام محکم دورا رو از کمر بلند کرد و به سمت ماشینش رفت.
در عقب رو باز کرد و دورا رو روی صندلی گذاشت.خودش پشت فرمون نشست.
دورا ترسیده بود،نه از مرگخوارها،از تام.از کاری که داشت انجام میداد.
نفس نفس زنان گفت:«بزار برم..براز از این ماشین لعنتی برم بیرون!»
«نمیخوام اذیتت کنم..محکم بشین و سعی کن نیفتی.»
پاش رو روی گاز گذاشت و تا حد ممکن سریع از اون محوطه خارج شد.
دورا یک دستشو به دستگیره ی ماشین گرفته بود و دست دیگشو به پشتی صندلی جلو.«کجا..کجا میریم؟!»
«یهجایی امن تر از اینجا کوچولو.»
⋆
برای پارت بیست و دوم،لایکها باید به 50 تا و کامنتا به 10 تا برسه ، وگرنه فن فیک توی همین تاریکی این که به وجود اومده ، باقی میمونه؛🕯️ . . .
Lust for Love p21 : deatheaters𝜗𝜚
هدفونت رو بزار گوشت، این اهنگ پیشنهادی رو پلی کن و با کرکتر های فن فیکمون همراه شو: Old money -Lana Del Rey🎧ྀི ( از پلتفرم هایی مثل اسپاتیفای و یوتیوب در دسترسه و همچنین میتونی از گوگل سرچ، و دانلودش کنی!)
دورا سری تکون داد و اوهومی زمزمه کرد.دست تام دور مچ دستش پیچیده شد و غافلگیرش کرد.
ضربان قلبش رفت بالا،شروع کرد به گزیدن لبش از سر خجالت و نگاهش روی تام ثابت نمیموند.
از جمعیت دور شدن.تام کنار دورا ایستاد و روی صورتش خم شد.دورا سرشو عقب برد وگرنه لباشون دوباره بههم برخورد میکرد.
صدای جیغی به گوش رسید و جفتشون برگشتن سمت صدا.افراد سیاه پوش از سر تا پا،با چوب جادو های نشونه گرفته شده سمت ماموران.
طلسم ها از همه طرف روانه میشدن و دوده های سبز،نقره ای و سفید به جا میذاشتن.
دستای قدرتمندی دور کمرش حلقه شدن.تام محکم دورا رو از کمر بلند کرد و به سمت ماشینش رفت.
در عقب رو باز کرد و دورا رو روی صندلی گذاشت.خودش پشت فرمون نشست.
دورا ترسیده بود،نه از مرگخوارها،از تام.از کاری که داشت انجام میداد.
نفس نفس زنان گفت:«بزار برم..براز از این ماشین لعنتی برم بیرون!»
«نمیخوام اذیتت کنم..محکم بشین و سعی کن نیفتی.»
پاش رو روی گاز گذاشت و تا حد ممکن سریع از اون محوطه خارج شد.
دورا یک دستشو به دستگیره ی ماشین گرفته بود و دست دیگشو به پشتی صندلی جلو.«کجا..کجا میریم؟!»
«یهجایی امن تر از اینجا کوچولو.»
⋆
برای پارت بیست و دوم،لایکها باید به 50 تا و کامنتا به 10 تا برسه ، وگرنه فن فیک توی همین تاریکی این که به وجود اومده ، باقی میمونه؛🕯️ . . .
- ۷.۴k
- ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط