بازم ببخشید بابت تاخیر😇

بازم ببخشید بابت تاخیر😇
فیک ته

ویو سانا
فهمیدم ات ماهانس بادیگارد براش پد خریده به من گف میزو بچینم دوست اربابم اومد نمی دونم انگار یه حسایی به دوست ارباب دارم هه سانا چی میگی تو حتی اسمشو نمیدونی تو بده ای اون ارباب هه اعتمادت به ماهه ( سانا جان خو درگیری داری؟)سانا :اصن دارم به تو چه(بابا باشه برو میزو بچین ) سانا: خوبه یادم انداختی باشه میرم میزو بچینم

از زبان ادمینتون

خب سانا که میره میزو بچینه ات پد رو میزاره تو اتاق میاد کمک سانا سانا:ات میشه بشقابارو بیاری
ات:ا. باشه 😇

ات غذا رو چید
ذهن ته
اوم بیبی بلدی غذا درست کنی 😈 ( ادمین: استغفر الله برادر تسبیحت کو 🤣)
ته : ادمین میشه یه دیقه دهنتو ببندی
ادمین: نه نمیشه😛
ته:باشه حداقل برو ا ونور
ادمین:اوکی (نکته:فک کنم ویروس خود درگیری سانا به من سرایت کرده )
سانا :شنیدما
ادمین:با..ش.ه
ویو ته
بعد غذا تصمیم گرفتم با کوک برم بار شاید یه دختر دیگرو اوردم😈

تا استغفرالله دگر به درود