انکار کن که

انکار کن که
ما تمام پاییز‌های تاریخ را
با هم قدم زده‌ایم
و برگ‌ها برای ما افتاده‌اند
و به شادی رقصیده‌اند
دست‌هایت را همیشه من گرم کرده‌ام
لبخندت را من غش کرده‌ام
و نگاهت را تنها من کِیف کرده‌ام

بگذار خدا کیف‌اش کوک باشد
از فکر کردن به ما
-لبخندش را ببین-

‌اگر دیداری هم نباشد
حتی اگر لمسی هم نباشد
بی‌دلیل برای بعضی‌ها
همیشه جایی در دل‌هایمان هست.

#جمال_ثریا
🌱❤️
دیدگاه ها (۰)

من هرگز شعر نساخته‌ام من خود، لحظه‌هایی، شعر بوده‌ام من خود ...

اما من و تو..دور از هم می‌پوسیمغمم از وحشت پوسیدن نیستغمم از...

همه‌جا تو را می‌خواهم، تمامت را، تمامِ تمامت را، تو را برای ...

هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت! ^^🌱❤️

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط