پارت 4
پارت 4
یک ماه بعد
ـــــــــــــــــــــــ
ا.ت
یک ماه بود اینجا
بودم دیگه کامل به
اینجا عادت کرده بودم
اون پسره جونگکوک هم
هروز میومد اذیتم میکرد
پسره
تو اتاقم نشسته بودم
کوک: چیشده ناراحتی
ا.ت: هیچی
کوک:وای چقدر جذابی
ا.ت: با کی
کوک: خودم فکر کردی با
توام
ا.ت:پسره خود شیفته
نمیخوای بری بیرون
کوک: داری از خونه خودم
بیرونم میکنی
ا.ت:منظورم از این اتاق
بود
کوک:این اتاق هم از این
خونه ست
ا.ت: خب اینجا چی میخوای
کوک: هیچی
ا.ت: وایی تو دوست دختر نداری
کوک: نه چی عاشقم شدی
ا.ت: چی نه خودم امشب
قرار دارم
کوک: باکی
ا.ت: تو چیکار داری
خدمتکار: بفرمایید غذا
ا.ت: اومدیم
رفتیم داشتیم غذا
میخوردیم
کوک: بابا امشب ا.ت
با پا زیر میز زدم رو
پاش
کوک: آیی
جینز: امشب چی
پاش و فشار میدادم
کوک: آیی هیچی امشب
هیچ خبری نیست
#کوک
#فیک
#سناریو
یک ماه بعد
ـــــــــــــــــــــــ
ا.ت
یک ماه بود اینجا
بودم دیگه کامل به
اینجا عادت کرده بودم
اون پسره جونگکوک هم
هروز میومد اذیتم میکرد
پسره
تو اتاقم نشسته بودم
کوک: چیشده ناراحتی
ا.ت: هیچی
کوک:وای چقدر جذابی
ا.ت: با کی
کوک: خودم فکر کردی با
توام
ا.ت:پسره خود شیفته
نمیخوای بری بیرون
کوک: داری از خونه خودم
بیرونم میکنی
ا.ت:منظورم از این اتاق
بود
کوک:این اتاق هم از این
خونه ست
ا.ت: خب اینجا چی میخوای
کوک: هیچی
ا.ت: وایی تو دوست دختر نداری
کوک: نه چی عاشقم شدی
ا.ت: چی نه خودم امشب
قرار دارم
کوک: باکی
ا.ت: تو چیکار داری
خدمتکار: بفرمایید غذا
ا.ت: اومدیم
رفتیم داشتیم غذا
میخوردیم
کوک: بابا امشب ا.ت
با پا زیر میز زدم رو
پاش
کوک: آیی
جینز: امشب چی
پاش و فشار میدادم
کوک: آیی هیچی امشب
هیچ خبری نیست
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۵.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.