پارت 6

پارت 6

کوک: من خب کجا
جینز: خودش بهت میگه
ا.ت: نه خودم میرم
کوک: اها من کار دارم
جینز: جونگکوک میبریش
کوک: پدر
جینز: رو حرف من حرف
نزن برو
کوک: ا.ت بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم
جلو نشستم
کوک: کدوم گوری میخوای
بری
ا.ت: به بابات میگم اینطوری
با من حرف میزنی
کوک:خو باشه کجا میخوای
بری
ا.ت: رستوران(..)
کوک:سر قرار دیگه
ا.ت: تو رانندگیت و
بکن
کوک:چقدر بی ادبی
ا.ت: همین جا پیاده
میشم
کوک: هنوز مونده که
تا برسیم
ا.ت:خودم الان تاکسی
میگرم
کوک: وایسا خودم میبرمت
بیا اینجا رسیدیم
ا.ت: ممنون
کوک: پول داری
ا.ت: نه
کوک: اومدی سر
قرار پول هم با خودت
نیاوردی
ا.ت: تو که میدونی
کوک: باشه بیا این
کارت منه بگیر
ا.ت: نه این که
خیلی زیاده
کوک: بگیرش خواستی
برگردی به خودم زنگ
بزن
ا.ت: نه
کوک: همین جا دور میزنم
زنگ بزن
ا.ت: خب باشه
مراقب خودت باش
(داشتن تازه مثل سگ و گربه
روی هم میپریدن الان چیشدن😂)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک ساعت بعد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

#کوک
#فیک
#سناریو