پارت ⁶ پارت اخررر بلاخرههه
توی همون حالت بودم ک یهو دو تا دست دور کمرم حلقه شد ...فهمیدم شوگاس ...اروم سرشو توی گردنم فرو برد و حلقه دستاشو دور کمرم محکم تر کرد....
-ا.ت...فک کردی؟ *اروم
+...هوم
همونطور ک دستاشو دورم حلقه کرده بود سرشو از توی گردنم دراورد و با قیافه کیوتش بهم نگاه کرد...
-خب؟؟؟؟
+...ببین منم ...منم خیلی دوصت دارم ولی...کمپانی این اجازه رو نمیده...
-بیخیال کمپانی ...جواب خودت چیه؟
+من ک ازخدامه با ت باشم پیشی...
-عه واقن ...
+هوم
یهو شروع کرد پشت سر هم بوسیدنم...تا ازم جدا میشد بازم کارشو تکرار میکرد
(فشار؟..فشار چیه بابا دارم میرقصم😑)
+باش باش..وایسا کشتیم
-*خنده
دستمو گرفت و ب سمت سالنی ک پی دی نیم و پسرا بودن رفتیم...
-عا من اومدم ی چزی بهتون بگم
پسرا وقتی دستامونو دیدن لبخندی ک پر از شیطنت بود زدن...
-ا.ت...ا.ت دوصت دخترمه!...و اومدم اینو بگم
پی دی نیم ک داشت ابمیوشو میخورد پرید ت گلوش
&اهم اهم اهممم*سرفه....چی...جدا!!!؟؟؟
-عاره
کوک: مبارکههههه
جیمین،ته: گیلیگیلیگیلییی
نامجون،جین: پسرمون زن گرفتتتت
همه: *خنده
-حالا اقا اجازه می دهد
&عاره ملومه اجازه می دم
-نمیدادی هم بیخیالش نمیشدم*اروم
*یک ماه بعد
+هوف خستم شد...همینو بگیریم دیگههه
-نه نه این خیلی بازع...
+ایگوووووو...خا لباس عروسههههه ...
-ایش باشه همینو بگیریم ولی ب ی شرط
+هن؟؟
-باید منو ببوسی!
+باشه باشه....چیییییییی چی میگییییی اینجاااااا؟؟؟؟؟؟
-اکی اینجا نه ...وقتی تنها شدیم*شیطانی
+استغفرالله...خانم لطفن اینو حساب کنین خیلی ممنون...*فرار کرد
-صب کن بینممممم
لباس عروسو خریدیم همینطورم لباس شوگا رو ...بهش گفتم عروسیمون خیلی زوده
ولی گفت نمتونم تحمل کنم زود ازدواج کنيم:/
*روز عروسی
(عاره عاره تنبلیم میاد و نمتونم بنویسم پس همینطور بگن بله😂)
+-بله
....
بعد از چند سال مثل رویاهام ی پسر ب اسم یونگ و ی دختر ب اسم یونهی داریم...ک دوقلو ان...منو شوگا ی زندگی عالی داریم...گاهی وقتا چیزای غیر ممکن هم ممکن میشن ...پس امیدتو از دست نده...
.....
میدونم فیک چرت شد ولی من حصلم سر بره باید ی فیک بنویسم😂 خبببب بخام حقیقتو بگم از سر لج این فیکو زود تمامیدم حیححححححح😂😂😂😂
-ا.ت...فک کردی؟ *اروم
+...هوم
همونطور ک دستاشو دورم حلقه کرده بود سرشو از توی گردنم دراورد و با قیافه کیوتش بهم نگاه کرد...
-خب؟؟؟؟
+...ببین منم ...منم خیلی دوصت دارم ولی...کمپانی این اجازه رو نمیده...
-بیخیال کمپانی ...جواب خودت چیه؟
+من ک ازخدامه با ت باشم پیشی...
-عه واقن ...
+هوم
یهو شروع کرد پشت سر هم بوسیدنم...تا ازم جدا میشد بازم کارشو تکرار میکرد
(فشار؟..فشار چیه بابا دارم میرقصم😑)
+باش باش..وایسا کشتیم
-*خنده
دستمو گرفت و ب سمت سالنی ک پی دی نیم و پسرا بودن رفتیم...
-عا من اومدم ی چزی بهتون بگم
پسرا وقتی دستامونو دیدن لبخندی ک پر از شیطنت بود زدن...
-ا.ت...ا.ت دوصت دخترمه!...و اومدم اینو بگم
پی دی نیم ک داشت ابمیوشو میخورد پرید ت گلوش
&اهم اهم اهممم*سرفه....چی...جدا!!!؟؟؟
-عاره
کوک: مبارکههههه
جیمین،ته: گیلیگیلیگیلییی
نامجون،جین: پسرمون زن گرفتتتت
همه: *خنده
-حالا اقا اجازه می دهد
&عاره ملومه اجازه می دم
-نمیدادی هم بیخیالش نمیشدم*اروم
*یک ماه بعد
+هوف خستم شد...همینو بگیریم دیگههه
-نه نه این خیلی بازع...
+ایگوووووو...خا لباس عروسههههه ...
-ایش باشه همینو بگیریم ولی ب ی شرط
+هن؟؟
-باید منو ببوسی!
+باشه باشه....چیییییییی چی میگییییی اینجاااااا؟؟؟؟؟؟
-اکی اینجا نه ...وقتی تنها شدیم*شیطانی
+استغفرالله...خانم لطفن اینو حساب کنین خیلی ممنون...*فرار کرد
-صب کن بینممممم
لباس عروسو خریدیم همینطورم لباس شوگا رو ...بهش گفتم عروسیمون خیلی زوده
ولی گفت نمتونم تحمل کنم زود ازدواج کنيم:/
*روز عروسی
(عاره عاره تنبلیم میاد و نمتونم بنویسم پس همینطور بگن بله😂)
+-بله
....
بعد از چند سال مثل رویاهام ی پسر ب اسم یونگ و ی دختر ب اسم یونهی داریم...ک دوقلو ان...منو شوگا ی زندگی عالی داریم...گاهی وقتا چیزای غیر ممکن هم ممکن میشن ...پس امیدتو از دست نده...
.....
میدونم فیک چرت شد ولی من حصلم سر بره باید ی فیک بنویسم😂 خبببب بخام حقیقتو بگم از سر لج این فیکو زود تمامیدم حیححححححح😂😂😂😂
۲۵.۹k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.