دوپارتی از کوکی..پارت اخر
۲/۲
خاستم دو ببندم ک با ی حرکت اومد ت و منو کوبوند ب دیوار
-ا.ت من...
+ساکت شو...گمشو بیرون..همین الان
-فقد ی لحظه گوش..
+گفتم برو بیرون*داد
-ا.ت....تروخدا
+ببین...من با ت حرفی ندارم...برو بیرون
-ا.ت
+ب اندازه کافی حالمو بد کردی برو بیرون*جیغو گریه
-ا.ت*بغض....اون منو فقد منو ب خاطر پولم میخاس..تروخدا ببخش منو..من اشتباه کردم و گول خوردم...ی شانس بهم بده
+کوک...برو بیرون...حتا نمیخام صداتو بشنوم...برو بیرون
همینطور ک هولش میدادم بیرون هی میگف -ا.ت تروخدا گوش کن ...ا.ت
درو محکم بستم...تمام وسایل توی خونه رو شکوندم همه رو ...دستام خونی و زخمی شده بود...در اخر گردنبند ستی ک با طرح ی قلب بال دار بود و روش حرف jk رو نوشته بود کوک برام خریده رو از گردنم محکم کشیدم بیرون جوری ک جاش اونجا موند...
ویو کوک
از اونجا نرفتم صدای شکستن چیزها و جیغ هاش میومد سعی میکردم درو باز کنم ولی نشد ک درو با لگد شکستم با دیدن بدن ظریفش ک الان زخمی بود قلبم درد گرفت
-ا.تتتتت*عربده
ی جا افتاده بود سریع بلندش کردم و از خونه زدم بیرون...و ب سمت بیمارستان رفتم
-کمک تروخدا حالش بده
^اقا ببرینش اون اتاق...دکتر دکتر ی بیمارررر عرررر
(مرض😐)
# اومدم اومدم
دکتر اومد و معاینش کرد...و زخم هاشو پانسمان کرد
# حالش خوبه بهش آرامبخش زدیم ولی فردا پانسمانشو بیارین عوض کنم یا اگ خودتون بلدین خودتون انجام بدین
-بله بله ممنون
بغلش کردم و بردمش خونه خودم...و گذاشتمش روی تخت کنارش دراز کشیدم و دستشو گرفتم ک توی حالت خابی گفت
+کوک..ت ولم کردی..تنهام گذاشتی...خیلی عوضی ای*اروم و خابالود
-ا.ت...معذرت میخام...
خم شدم و شروع ب بوسیدنش کردم...و بعد ۲ مین ازش جدا شدم...
آروم چشماشو باز کرد و نگام کرد...
+دوصت دارم با اینک خیلی عوضی ای
بغلش کردمو اونم بهم ی شانس داد و ی زندگی خوب برای ا.ت ساختم و در آخر 😈
منحرفان اعظم برین درساتونو بخونین تموم شد خب خدافس...😂😂
خاستم دو ببندم ک با ی حرکت اومد ت و منو کوبوند ب دیوار
-ا.ت من...
+ساکت شو...گمشو بیرون..همین الان
-فقد ی لحظه گوش..
+گفتم برو بیرون*داد
-ا.ت....تروخدا
+ببین...من با ت حرفی ندارم...برو بیرون
-ا.ت
+ب اندازه کافی حالمو بد کردی برو بیرون*جیغو گریه
-ا.ت*بغض....اون منو فقد منو ب خاطر پولم میخاس..تروخدا ببخش منو..من اشتباه کردم و گول خوردم...ی شانس بهم بده
+کوک...برو بیرون...حتا نمیخام صداتو بشنوم...برو بیرون
همینطور ک هولش میدادم بیرون هی میگف -ا.ت تروخدا گوش کن ...ا.ت
درو محکم بستم...تمام وسایل توی خونه رو شکوندم همه رو ...دستام خونی و زخمی شده بود...در اخر گردنبند ستی ک با طرح ی قلب بال دار بود و روش حرف jk رو نوشته بود کوک برام خریده رو از گردنم محکم کشیدم بیرون جوری ک جاش اونجا موند...
ویو کوک
از اونجا نرفتم صدای شکستن چیزها و جیغ هاش میومد سعی میکردم درو باز کنم ولی نشد ک درو با لگد شکستم با دیدن بدن ظریفش ک الان زخمی بود قلبم درد گرفت
-ا.تتتتت*عربده
ی جا افتاده بود سریع بلندش کردم و از خونه زدم بیرون...و ب سمت بیمارستان رفتم
-کمک تروخدا حالش بده
^اقا ببرینش اون اتاق...دکتر دکتر ی بیمارررر عرررر
(مرض😐)
# اومدم اومدم
دکتر اومد و معاینش کرد...و زخم هاشو پانسمان کرد
# حالش خوبه بهش آرامبخش زدیم ولی فردا پانسمانشو بیارین عوض کنم یا اگ خودتون بلدین خودتون انجام بدین
-بله بله ممنون
بغلش کردم و بردمش خونه خودم...و گذاشتمش روی تخت کنارش دراز کشیدم و دستشو گرفتم ک توی حالت خابی گفت
+کوک..ت ولم کردی..تنهام گذاشتی...خیلی عوضی ای*اروم و خابالود
-ا.ت...معذرت میخام...
خم شدم و شروع ب بوسیدنش کردم...و بعد ۲ مین ازش جدا شدم...
آروم چشماشو باز کرد و نگام کرد...
+دوصت دارم با اینک خیلی عوضی ای
بغلش کردمو اونم بهم ی شانس داد و ی زندگی خوب برای ا.ت ساختم و در آخر 😈
منحرفان اعظم برین درساتونو بخونین تموم شد خب خدافس...😂😂
۳۸.۰k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.