دختر قاتل : part⁵
دختر قاتل : part⁵
برنده راند آخر کسی نیس جز ....ات
ات: اوه کانگ میبینی خیلی زود قضاوت کردی
کانگ: این حساب نیس تو تقلب کردی
ات: کانگ بنظرت این تو نبودی ک تقلب کردی فکر کردی نفهمیدم ؟؟میخوای روشاتو توضیح بدم ؟؟
کانگ: خ..خب بگوو.( امکان نداره فهمیده باشه هر دست خودش ورق میزد...)
ات: خب خب خب ۱.وقتی من کاارتارو پخش میکردم حواست بود ک کارتات برای خودت بیوفتن
۲.دستت همش پایین بود و از آستینت کارت دلخواهت و بیرون میاوردی بازم بگم؟؟
کانگ:ب..بسه حالا چی میخوای بیب ؟؟
ات:خب نظرت چیه بزرگترین باند مافیا رو نابود کنیم و مالش رو نصف کنیم ..؟
کانگ:ات مطمئنی این کارت خطر ...
ات: ساکتت( اعصبی) تو باختی پس هرچی من بگم ..آها اینم بگم فقط واسه اینک قدرت بیشتر بشه باهم همکاری میکنیم فهمیدی ؟؟ فکر کار دیگه ای ب سرت نزنه
کانگ:اوه حتما هیلوری
ات:بهتره دیگ این اسمو جلو بقیه نگی death boy( سرد )
( هیلوری. اسم باند ات یا اسم خود ات ک رو خودش گذاشته )
ویو یونگی
وقتی رسیدم کوک و ته رو ندیدم فکر کردم ک طبقه بالا وقتی رفتم بالا ات و با ی پسره دیدم ک ی چیزایی باهم میگفتن رفتم جلو تر ک متوجه حظور من شدن
ات: تو اینجا... چیکار میکنی ( سرد )
ویو یونگی
اولین باری بود اینقدر سرد برخورد میکرد ی حس بدی بهم دست داد حس کردم ک دیگ این ات همون ات نیس
ات:هی با توام یونگی کجایی ( ب شدت سرد و عجیب )
یونگی : هی..هیچی داشتم دنبال دوتا دوست میگشتم گفتم شاید اینجا باشن
ات:حرفی شنیدی ..؟( بازم شدت سردیش رفت بالاتر)
یونگی:نه
ات:خوبه ..میتونی بری 😑
یونگی رفت ..
ات: کانگ
کانگ: جانم بیب
ات: اولا من بیب تو نیستم دوما من دیگ میرم منتظر نقشم باش
کانگ:اوک
ات:آیدیتو بده
کانگ : بزن ** ( ی آیدی ک دوست دارید تصور کنید)
ات: فعلا
کانگ : بای فعلا
ویو ات
منو یانا باهم رفتیم سمت میزی ک رزرو کرده بودیم نشستیم ک یانا گفت ..
یانا :ات دیگ بسه بیا یکم خوش باشیم دختر
ات:خب بریم تو کارش ..؟
یانا ؟ بریم ..حالا چی سفارش بدیم هومم
ات: من ویسکی ۱۰۰ درصد ..ی شبه دیگ 😉
یانا :پس منم شراب اینگلیس میخورم
ات: باش وایسا ...هوییی بیا اینجا ( نسبت داد)
خانم :بفرمایید ارباب چی میخواستین ؟؟
ات: ی ویسکی ۱۰۰ درصد با ی شراب اینگلیس
خانم:بله ارباب الان براتون میارم ...تعظیم کرد و رفت
ویو کوک
یونگی بعد ۲۰ مین رسید اومد پیشمون میگفتیم میخندیدیم ک ات اومد پایین اومد نشست چند میز اونورتر ک اون گارسونه بهش گفت ارباب ؟؟ یعنی چی ( یعنی تو نمیدونی ارباب یعنی چی 😂)
ادامه تو کامنتا ...
برنده راند آخر کسی نیس جز ....ات
ات: اوه کانگ میبینی خیلی زود قضاوت کردی
کانگ: این حساب نیس تو تقلب کردی
ات: کانگ بنظرت این تو نبودی ک تقلب کردی فکر کردی نفهمیدم ؟؟میخوای روشاتو توضیح بدم ؟؟
کانگ: خ..خب بگوو.( امکان نداره فهمیده باشه هر دست خودش ورق میزد...)
ات: خب خب خب ۱.وقتی من کاارتارو پخش میکردم حواست بود ک کارتات برای خودت بیوفتن
۲.دستت همش پایین بود و از آستینت کارت دلخواهت و بیرون میاوردی بازم بگم؟؟
کانگ:ب..بسه حالا چی میخوای بیب ؟؟
ات:خب نظرت چیه بزرگترین باند مافیا رو نابود کنیم و مالش رو نصف کنیم ..؟
کانگ:ات مطمئنی این کارت خطر ...
ات: ساکتت( اعصبی) تو باختی پس هرچی من بگم ..آها اینم بگم فقط واسه اینک قدرت بیشتر بشه باهم همکاری میکنیم فهمیدی ؟؟ فکر کار دیگه ای ب سرت نزنه
کانگ:اوه حتما هیلوری
ات:بهتره دیگ این اسمو جلو بقیه نگی death boy( سرد )
( هیلوری. اسم باند ات یا اسم خود ات ک رو خودش گذاشته )
ویو یونگی
وقتی رسیدم کوک و ته رو ندیدم فکر کردم ک طبقه بالا وقتی رفتم بالا ات و با ی پسره دیدم ک ی چیزایی باهم میگفتن رفتم جلو تر ک متوجه حظور من شدن
ات: تو اینجا... چیکار میکنی ( سرد )
ویو یونگی
اولین باری بود اینقدر سرد برخورد میکرد ی حس بدی بهم دست داد حس کردم ک دیگ این ات همون ات نیس
ات:هی با توام یونگی کجایی ( ب شدت سرد و عجیب )
یونگی : هی..هیچی داشتم دنبال دوتا دوست میگشتم گفتم شاید اینجا باشن
ات:حرفی شنیدی ..؟( بازم شدت سردیش رفت بالاتر)
یونگی:نه
ات:خوبه ..میتونی بری 😑
یونگی رفت ..
ات: کانگ
کانگ: جانم بیب
ات: اولا من بیب تو نیستم دوما من دیگ میرم منتظر نقشم باش
کانگ:اوک
ات:آیدیتو بده
کانگ : بزن ** ( ی آیدی ک دوست دارید تصور کنید)
ات: فعلا
کانگ : بای فعلا
ویو ات
منو یانا باهم رفتیم سمت میزی ک رزرو کرده بودیم نشستیم ک یانا گفت ..
یانا :ات دیگ بسه بیا یکم خوش باشیم دختر
ات:خب بریم تو کارش ..؟
یانا ؟ بریم ..حالا چی سفارش بدیم هومم
ات: من ویسکی ۱۰۰ درصد ..ی شبه دیگ 😉
یانا :پس منم شراب اینگلیس میخورم
ات: باش وایسا ...هوییی بیا اینجا ( نسبت داد)
خانم :بفرمایید ارباب چی میخواستین ؟؟
ات: ی ویسکی ۱۰۰ درصد با ی شراب اینگلیس
خانم:بله ارباب الان براتون میارم ...تعظیم کرد و رفت
ویو کوک
یونگی بعد ۲۰ مین رسید اومد پیشمون میگفتیم میخندیدیم ک ات اومد پایین اومد نشست چند میز اونورتر ک اون گارسونه بهش گفت ارباب ؟؟ یعنی چی ( یعنی تو نمیدونی ارباب یعنی چی 😂)
ادامه تو کامنتا ...
۱۶.۸k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.