چشمایی داشتی که میشد تویِ سیاهیشون غرق شد ساعت ها بهشون ن
چشمایی داشتی که میشد تویِ سیاهیشون غرق شد ساعت ها بهشون نگاه کرد و خسته نشد میشد ازشون صفحه ها نوشت..
چشمانی که همیشه همچیو لو میدادن
چشمانی که با بغض درخشان تر میشدن
وقتی گریه میکردی درست مثل بارون تو شب بود زیبا و تاریک
ولی خب آسمون تیره هم روشن میشه...
چشمانی که همیشه همچیو لو میدادن
چشمانی که با بغض درخشان تر میشدن
وقتی گریه میکردی درست مثل بارون تو شب بود زیبا و تاریک
ولی خب آسمون تیره هم روشن میشه...
۱.۷k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.