سه پارتی از لینو وقتی که تولدشدرخواستی
سه پارتی از لینو: (وقتی که تولدش....)درخواستی
ات: پس غذا اینو درست میکنم این موقع هم دیگه همه جارو تزئین کنم بعدشم دیگه زود خودمو آماده کنم اره....
ساعت ۵ غروب بود و تو تا اون موقع یکم خوابیده بودی و الان شروع کردی به درست کردن نصف غذاهات و بعدش سریع تزئیناتو انجام دادی، تزئیناتت کاملا رمانتیک بود....همه جا مخصوصا زمین از گل رز قرمز پر بود و شمع ها باعث روشنایی فضای خونه میشدن از الان شمع هارو روشن نکردی و کیکی که سفارش داده بودی هم از راه رسیده بود و گذاشته بودید تو یخچال و بعد انجام این کارا رفتی تا حالا خودتو آماده کنی
رفتی یه دوش ۳۰ مینی گرفتی لباسایی که رو تخت گذاشته بودی رو پوشیدی، یه لباس کمی چسبون مشکی که یکم تا بالای زانوت بود و گوشه ای از پایین دامن فاصله داشت، بعد پوشیدن لباست آرایش ملایمی کردی و موهاتو باز گذاشتی و عطر خوشبویی که لینو بهت هدیه داده بود رو زدی و رفتی تو آشپز خونه و هم حواست به غذا بود هم ساعت....
ساعت حدود ۹:۲۷ بود و دیگه لینو میومد توهم چراغارو خاموش کردی و شروع کردی تک به تک روشن کردن شمع ها، استرس و هیجان داشتی و دعا دعا میکردی همه چی عالی پیش بره
لینو:
ساعت دیگه نه و نیم بود و رسیدم خونه که دیدم چراغای خونه خاموشه شک کردم و برام سوال بود یعنی تا الان ات بیرونه؟مگه بهم پیام نداده بود که رسیده؟ماشینو تو پارکینگ پارک کردم و رفتم سمت خونه....کمی نگران شده بودم چون هیچ صدایی نمیومد و شکم داشت بیشتر میشد، کلیدو وارد در کردم و چرخوندمش و در رو باز کردم که دیدم همه جا تاریک در رو کامل باز کردم که متوجه شدم خونه پر از گل های رز و شمعه که ات با یه لباس مشکی و کیک به دست اومد جلوم
ات: تولد، تولد تولدت مبارک -لبخند پررنگ
ات:
از پنجره دیدم که ماشین رو داره میاره داخل پس کیکو آوردم بیرونو شمع روشن کردم و دیدم داره کلیدو وارد در میکنه و رفتم یه گوشه قایم شدم که بعد وارد شدنش همه جارو کامل دید و رفتم جلوشو شروع کردم با ذوق به خوندن شعر....
ات: تولد، تولد تولدت مبارک -ذوق
کامل شوکه شده بودو دهنش وا مونده بود و بعد تک خنده ای کرد
لینو: واهههه....اتتتتت -سوپرایز شده
ات: خوشت اومد؟
لینو: تو فوق العاده ای
ات: خنده پر از ذوق و پر رنگ-
https://wisgoon.com/v/8YF10EQCED
ات: پس غذا اینو درست میکنم این موقع هم دیگه همه جارو تزئین کنم بعدشم دیگه زود خودمو آماده کنم اره....
ساعت ۵ غروب بود و تو تا اون موقع یکم خوابیده بودی و الان شروع کردی به درست کردن نصف غذاهات و بعدش سریع تزئیناتو انجام دادی، تزئیناتت کاملا رمانتیک بود....همه جا مخصوصا زمین از گل رز قرمز پر بود و شمع ها باعث روشنایی فضای خونه میشدن از الان شمع هارو روشن نکردی و کیکی که سفارش داده بودی هم از راه رسیده بود و گذاشته بودید تو یخچال و بعد انجام این کارا رفتی تا حالا خودتو آماده کنی
رفتی یه دوش ۳۰ مینی گرفتی لباسایی که رو تخت گذاشته بودی رو پوشیدی، یه لباس کمی چسبون مشکی که یکم تا بالای زانوت بود و گوشه ای از پایین دامن فاصله داشت، بعد پوشیدن لباست آرایش ملایمی کردی و موهاتو باز گذاشتی و عطر خوشبویی که لینو بهت هدیه داده بود رو زدی و رفتی تو آشپز خونه و هم حواست به غذا بود هم ساعت....
ساعت حدود ۹:۲۷ بود و دیگه لینو میومد توهم چراغارو خاموش کردی و شروع کردی تک به تک روشن کردن شمع ها، استرس و هیجان داشتی و دعا دعا میکردی همه چی عالی پیش بره
لینو:
ساعت دیگه نه و نیم بود و رسیدم خونه که دیدم چراغای خونه خاموشه شک کردم و برام سوال بود یعنی تا الان ات بیرونه؟مگه بهم پیام نداده بود که رسیده؟ماشینو تو پارکینگ پارک کردم و رفتم سمت خونه....کمی نگران شده بودم چون هیچ صدایی نمیومد و شکم داشت بیشتر میشد، کلیدو وارد در کردم و چرخوندمش و در رو باز کردم که دیدم همه جا تاریک در رو کامل باز کردم که متوجه شدم خونه پر از گل های رز و شمعه که ات با یه لباس مشکی و کیک به دست اومد جلوم
ات: تولد، تولد تولدت مبارک -لبخند پررنگ
ات:
از پنجره دیدم که ماشین رو داره میاره داخل پس کیکو آوردم بیرونو شمع روشن کردم و دیدم داره کلیدو وارد در میکنه و رفتم یه گوشه قایم شدم که بعد وارد شدنش همه جارو کامل دید و رفتم جلوشو شروع کردم با ذوق به خوندن شعر....
ات: تولد، تولد تولدت مبارک -ذوق
کامل شوکه شده بودو دهنش وا مونده بود و بعد تک خنده ای کرد
لینو: واهههه....اتتتتت -سوپرایز شده
ات: خوشت اومد؟
لینو: تو فوق العاده ای
ات: خنده پر از ذوق و پر رنگ-
https://wisgoon.com/v/8YF10EQCED
- ۱۹.۳k
- ۲۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط