ازدواج سوری پارت 7(ازتون انرژی میخوام این چه وضعشه؟)
ازدواج سوری پارت 7(ازتون انرژی میخوام این چه وضعشه؟)
ته که داشت رانندگی میکرد نیانگم تو بغلش بود و اون یکی دست ته وصل دستای من بود
ـ نیانگ بیا تو بغل من بابات داره رانندگی میکنه خطر ناکه
نیانگ ـ شیروو
ته ـ بزار تو بغلم باشه ولش کن
ـ اخه ممکنه..
ته ـ عه اتفاقی نمیوفته من قوییم
از این کارای ته خوشم میاد که میگه "اتفاقی نمیوفته من قوییم " از این لحظه یه فیلم گرفتم و تو پیج اینستام پستش کردم و تهیونگو تگ کردم و نوشتم"هازمِن من قوییه:) " و همین طور استوریش کردم
بعد چند دقیقه رسیدیم خونه نیانگ تو بغل ته خوابش برده بود منم وسایلها رو برداشتم وقتی که رفتیم تو خونه ته نیانگو برد تو اتاقش و منم رفتم تو اتاق دور باز گذاشتم وسایل هارو گذاشتم کنار میز ارایشی و رو تخت ولو شدم که ته اومد
ـ خوابید؟
ته ـ اره و الانم من میخوام با لیدیم بخوابم
ـ باشه بزار لباسمو عوض کنم
ته ـ نمیخواد *کوتشو در میاره میوفتع رو ات *
ته افتاد روم بلند نمیشد
ـ نمیخوای از روم پاشی؟
ته ـ نه نمیخوام
ـ حداقل بزار لباسمو عوض کنم
ته ـ گفتم نمیخواد
ـ نمیخوای لباسای که خریدمو تست کنم؟
ته ـ باشه فقط یه دقیقه صب کن
ـ باشه فقط یه دقیقه
ته از روم پاشد کراپ هارو یه بار تنم کردم تهیونگم نظر میداد که برای کجا ها بپوشم وقتی که لباس راحتی پوشیدم رگ شوهر داریش زد بالا
ته ـ حواست باشه برای کجاها میپوشیاااا
ـ حواسم هست فقط من اون حرصتو کجای دلم بزارم؟*دستاشو میندازه دور گردن تهیونگ *
ته ـ توی قلبت*دستاشو میدازه درو کمر ات و میچسبونتش به خودش*
ـ توی قلبم؟
ته ـ اره توی قلبت
ـ نمی دونم جا داره یا نه
ته ـ قلب کیم ات، برای حرص من جا داری؟
ـ یاااا*خنده*
ته ـ *میبوستش*
ـ بازم بوس کاری؟ بخدا لبام کبود شد
ته ـ خب به لبات بگو جلوی خودشونو بگیرن
ـ اما نمی تونن
ته ـ خب منم نمی تونم
تو همین حالت بودیم که گوشیم زنگ خورد رایدس بود جواب دادم
ـ الو هیونگ؟
رایدس ـ سلام ات مزاحم خرابکاری هاتون که نشدم
ـ چرا اتفاقا مزاحم شدی
رایدس ـ پس من بعدا بهت زنگ میزنم*گوشی قطع میشه*
ـ این چرا اینکارو میکنه *مساد دوباره زنگ رایدس بزنه که تهیونگ گوشیو میگیره*
ـ چیکار میکنی؟
ته ـ فردا صبح زنگ هیونگ بزن
ـ باشه
تهیونگ هم لباس عوض کرد اومد روتخت پیشم اومد تو بغلم سرشو گذاشت روی سینم منم دستام رفت تو موهاش
ته ـ مرسی بابت بودنت
ـ اینو من باید بگم وگرنه تا 100 سال دیگه هم ازدواج نمیکروم و بچه دار هم نمیشدم
ته ـ حالا که ازدواج کردی و منو نیانگ رو داری
ته که داشت رانندگی میکرد نیانگم تو بغلش بود و اون یکی دست ته وصل دستای من بود
ـ نیانگ بیا تو بغل من بابات داره رانندگی میکنه خطر ناکه
نیانگ ـ شیروو
ته ـ بزار تو بغلم باشه ولش کن
ـ اخه ممکنه..
ته ـ عه اتفاقی نمیوفته من قوییم
از این کارای ته خوشم میاد که میگه "اتفاقی نمیوفته من قوییم " از این لحظه یه فیلم گرفتم و تو پیج اینستام پستش کردم و تهیونگو تگ کردم و نوشتم"هازمِن من قوییه:) " و همین طور استوریش کردم
بعد چند دقیقه رسیدیم خونه نیانگ تو بغل ته خوابش برده بود منم وسایلها رو برداشتم وقتی که رفتیم تو خونه ته نیانگو برد تو اتاقش و منم رفتم تو اتاق دور باز گذاشتم وسایل هارو گذاشتم کنار میز ارایشی و رو تخت ولو شدم که ته اومد
ـ خوابید؟
ته ـ اره و الانم من میخوام با لیدیم بخوابم
ـ باشه بزار لباسمو عوض کنم
ته ـ نمیخواد *کوتشو در میاره میوفتع رو ات *
ته افتاد روم بلند نمیشد
ـ نمیخوای از روم پاشی؟
ته ـ نه نمیخوام
ـ حداقل بزار لباسمو عوض کنم
ته ـ گفتم نمیخواد
ـ نمیخوای لباسای که خریدمو تست کنم؟
ته ـ باشه فقط یه دقیقه صب کن
ـ باشه فقط یه دقیقه
ته از روم پاشد کراپ هارو یه بار تنم کردم تهیونگم نظر میداد که برای کجا ها بپوشم وقتی که لباس راحتی پوشیدم رگ شوهر داریش زد بالا
ته ـ حواست باشه برای کجاها میپوشیاااا
ـ حواسم هست فقط من اون حرصتو کجای دلم بزارم؟*دستاشو میندازه دور گردن تهیونگ *
ته ـ توی قلبت*دستاشو میدازه درو کمر ات و میچسبونتش به خودش*
ـ توی قلبم؟
ته ـ اره توی قلبت
ـ نمی دونم جا داره یا نه
ته ـ قلب کیم ات، برای حرص من جا داری؟
ـ یاااا*خنده*
ته ـ *میبوستش*
ـ بازم بوس کاری؟ بخدا لبام کبود شد
ته ـ خب به لبات بگو جلوی خودشونو بگیرن
ـ اما نمی تونن
ته ـ خب منم نمی تونم
تو همین حالت بودیم که گوشیم زنگ خورد رایدس بود جواب دادم
ـ الو هیونگ؟
رایدس ـ سلام ات مزاحم خرابکاری هاتون که نشدم
ـ چرا اتفاقا مزاحم شدی
رایدس ـ پس من بعدا بهت زنگ میزنم*گوشی قطع میشه*
ـ این چرا اینکارو میکنه *مساد دوباره زنگ رایدس بزنه که تهیونگ گوشیو میگیره*
ـ چیکار میکنی؟
ته ـ فردا صبح زنگ هیونگ بزن
ـ باشه
تهیونگ هم لباس عوض کرد اومد روتخت پیشم اومد تو بغلم سرشو گذاشت روی سینم منم دستام رفت تو موهاش
ته ـ مرسی بابت بودنت
ـ اینو من باید بگم وگرنه تا 100 سال دیگه هم ازدواج نمیکروم و بچه دار هم نمیشدم
ته ـ حالا که ازدواج کردی و منو نیانگ رو داری
۸.۶k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.