داستان پری و شاهزاده ارواح پارت

داستان پری و شاهزاده ارواح پارت3
لوکاس میخواست بره دنبال آرورا اما شنا کردن بلد نبود حتی راهی نداشت که به خونه برگرده چون آرورا اونو گذاشت روی یه صخره وسط دریا لوکاس کمی فکر کرد تا فهمید که میتونه ارواح رو ریدار کنه تا بهش کمک کنن لوکاس گردنبند تو دستشو فشار داد و یه رمز خوند رمز رو خوند و ازواح اومدند از لوکاس پرسیدن چی شده ؟
لوکاس گفت کمکم کنید برم به قصر الان پدرم پادشاه عصبی میشن ارواح کمکش کردن و لوکاس به قصر برگشت خدمتکار ها گفتن شاهزاده پدرتون خیلی از دستتون نا امید شدن لوکاس رفت پیش پدرش،پدرش اول اخم کرده بود اما وقتی دید پسرش لوکاس خوشحاله اخماش باز شدن
پادشاه پرسید لوکاس پسرم چرا انقدر خوشحالی؟
لوکاس گفت پدر من یه پری دریایی دیدم اون خیلی خوشگله من ازش خوشم اومده میخوام باهاش ازدواج کنم؟
پادشاه گفت پسرم من خوشحالی تورو میخوام اما به نظرت یه کم زود نیست برای ازدواج؟تو هنوز خیلی جوونی!
لوکاس گفت پدر من الان همه چیز رو به خوبی بلدم من عاشق اون شدم اسمش آرورا هست
پادشاه که دید لوکاس انقدر به آرورا علاقه داره قبول کرد
چند روز بعد لوکاس با کشتی به دریا رفت که آرورا رو پیدا کنه اون همه جارو گشت تا بالاخره پیداش کرد اون آرورا رو به قصر برد و ازش خواستگاری کرد آرورا هم قبول کرد و اونا ازدواج کردن و به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردن چند سال بعد بچه دار شدن یک پسر و یک دختر به نام های سانی و جیمز
اینم از پارت سه اومیدوارم خوشتون اومده باشه میدونم زیاد خوب نشده به بزرگی خودتون ببخشید🙏🏻🙏🏻🙏🏻
دیدگاه ها (۲)

قاب کیوت💝

زبان چینی💖💖

داستان پری و شاهزاده ارواح پارت دولوکاس گفت من شاهزاده ارواح...

داستان پری و شاهزاده ی ارواح پارت یکیک روز ارورا داشت شنا می...

پارت ۵۲وزیر: سرورم به خاطر گستاخی های پسرم منو ببخشیدجیمین: ...

پارت ۴۲جیمین : من حسی به شاه دخت ندارم با اجازه میخوام برم پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط