داستان پری و شاهزاده ی ارواح پارت یک

داستان پری و شاهزاده ی ارواح پارت یک

یک روز ارورا داشت شنا میکرد که یک دفعه یهچیزی جلوش دید ترسید اما رفت جلو دید یک پسر با لباس سفید تو دریا افتاده ارورا بغلش کرد و به سمت بالا شنا کرد وقتی به روی دریا رسیدن ارورا لوکاس رو گذاشت روی یه سخره و چند دقیقه بعد لوکاس بهوش اومد و همه ی ابی که گیر کرده بود تو گلوش و اورد بالا ارورا ترسید یکم عقب رفت اما لوکاس دستشو گرفت و ازش تشکر کرد بهش گفت اسم شما چیه ارورا گفت من ارورا ملکه ی پری دریایی ها هستم لوکاس گفت واو تو پری دریایی هستی؟وقتی بچه بودم نزدیک بود توسط یه کوسه نابود بشم اما یه پری دریایی اومدو نجاتم داد از اون موقع به بعد من هیچ وقت پری دریایی ندیدم راستی اسم منم لوکاس هست شاهزاده ی ارواح
ارورا گفت پس شما واقعا شاهزاده اید
لوکاس گفت بله من شاهزاده هستم
ارورا گفت پس اگه شما ارواح هستین پس چرا دیده میشید؟

ببخشید اگه زیاد خوب نشده راستش من به داستان نویسی و رومان نویسی علاقه دارم و بعضی موقع ها مینویسم امروز این داستان به ذهنم رسید گفتم براتون بنویسم یه سوال پارت دوم هم بزارم؟
دیدگاه ها (۹)

داستان پری و شاهزاده ارواح پارت دولوکاس گفت من شاهزاده ارواح...

داستان پری و شاهزاده ارواح پارت3لوکاس میخواست بره دنبال آرور...

روتین پوستی🙃🙃

ویو کوککه رفت و یه گوشه از آکواریم نشست و دمش و بغل کرد-ببین...

فیک عشق وحشی قسمت هفتم

فیک عشق وحشی قسمت سیزدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط